مي خواهم در ابتداي کاغذ در ابتداي شعر بگذارمت مصراع زنده اي که رشد گياهي دارد و آبياري خواهد شد از رطوبت کاغذ و آه مي خواهم بنشانمت همينجا در شکل گرم يک گل سرخ ميمنديبا عطر تند گلاب که دختران گلچين را ديوانه مي کند که باغ را پس پرچين هجوم نفسهاي گرم مي سوزاند که جنگ در محله بپا مي شود مي خواهم بکارمت اينجا ميانه دفتر به شکل شاخه خرزهره اي پر از گل تازه که دره هاي گرم جنوبي را در انتهاي بهار دل زنده مي کندو کسوت پريزادي غمگين دارد که مي رمد به بيشه از هجوم نگاه غريب مي خواهم در شکل ناب يک زن کامل وادارمت همينجا در انتها تا چون در آيم از در ناگاه از جاي برجهي و در آغوش تشنه ام بگريزي و ساقه اي گل سوري بر شانه هاي خسته خشکم بگذاري