به شعر نشستن در آهن
ها
به شعر نشستن در انزوايي کوچک
گرداگردت کارخانه و آدم ها
شب پر حادثه و پاهاي
پر رفتار تو جزيره اي به ورطه
آهن يا آهن ها در تو ؟به شعر انديشيدن
در ازدحام آدم
و آهن و خيالت در آونگبه سايه سهماگين جراثقال
ها و هول هايل سودا
تو به کشتي نشسته اي
يا دريا ؟هم به پندار تو
آدميبر برج هاي حايل آهن
اگر به بادبانيکوچک نماند
به بالهاي لرزان
زنبوري مي ماند پر اشتها به شاخه
خرما به شعر نشستن
در اينجا آرام در حواشي هي ها هو
سري به کوچکي
شبنميدلي به هيبت
توفان ها