حفظ كافور در كنف جو و حفظ بدن در كنف نفس
مؤلف([ مخزن الادويه]) گويد : چون كافور زود هوا مى گردد و نمى ماند خصوص در ايام گرما و بلاد حاره طريقحفظ آن آن است كه در ظرف شيشه ضخيم سر تنگ با چند دانه جو و فحم و يا فلفل پر نموده سر آن را خوب مستحكم
ببندند و به موم گرفته و نگاهدارند . محمد بن عبد الله اسكافى وقايه بودن جوهر كافور را در اين شعر
آورده :
نفسى فداؤك لا لقدرى بل أرى
ان الشعير وقايه الكافور
ان الشعير وقايه الكافور
ان الشعير وقايه الكافور
و فلفل و انگشت ذغال بيجان
حافظ موجودى عنصرى جداى از ايشان و از غير نوعشان باشند
وسوسه و دغدغه
در بقاى بدن عنصرى كه مرتبه نازله نفس است به توجه و
تصرف روح كلى عيبه اسرار الهى
از كوردلى است . ([ و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور]) . روايات در
اينكه زمين هيچگاه خالى از حجت نيست از طرق عامه و خاصه مستفيض و خارج از حوصله احصاء است . و كلام
امير عليه السلام به كميل كه در نهج آمده است([ اللهم بلى لا تخلو الارض من قائم لله بحجه ]) در جوامع
روايى فريقين با سلسله سند روايى آن روايت شده است . در اين مقام مناسب است كه محض تبصره و مزيد بصيرت
در غيبت حضرت بقيه الله و تمام النبوه
امام عصر
قائم آل محمد صلوات الله عليهم به دو امر اشارتى
رود :