و قلب فيه نكته سوداء فالخير و الشرفيه يعتلجان فأيهما كانت منه غلب عليه
و قلب مفتوح
فيه مصابيح تزهر و لا يطفأ نوره الى يوم القيامه و هو قلب المؤمن ]) . ( 1 )
قلب را قرار و تجلى را تكرار نيست
قلب را قرار و توقف نيستعلى الدوام متقلب است كه فارسى آن دگرگونى است و تكرار در تجلى نيست لذا هيچ
اسمى از اسماء الله مكرر نمى شود
مثلا اسم شريف نور در هر آنى ظهورى خاص دارد ([ كل يوم هو فى شأن]) كه
كله هو شأن است و يوم هنگام ظهور است و هر دم ظهورات و تجليات غير متناهى است
صاحب قلب در قبول
تجليات حق احق است نه صاحب عقل كه اين عقال است و آن در تقلب و تنوع است
ذاكر را در هر حال حالى خاص
است و در آن حال اسمى را كه ذاكر است به معنايى است كه همان اسم در حال بعد به معنى ديگر است
مثلا
الله را كه مريض و جايع وضال ندا مى كنند آن يا شافى دومى يا رازق و اين يا هادى گويد . نزول بركات
تجليات در قلب مفتوح از فيض قلب عالم امكان است و اين معنى هجرت است كه بايد پشت به اين شهر و رو به
شهر ديگر كرد يعنى از طبيعت به ماوراى آن روى آوردن ([ لا يقع اسم
1 اصول كافى ( معرب ) ج 2
ص 309 .