امام زمان در عصر محمدى صلى الله عليه و آله - انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام زمان در عصر محمدى صلى الله عليه و آله

امام زمان در عصر محمدى صلى الله عليه و آله انسان كاملى است كه جز در نبوت تشريعى و ديگر مناصب
مستأثره ختمى
حائز ميراث خاتم به نحو اتم است
و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او بطور اكمل است . و
با بدن عنصرى در عالم طبيعى و سلسله زمان موجود است چنانكه لقب شريف صاحب الزمان بدان مشعر است هر
چند احكام نفس كليه الهيه وى بر احكام بدن طبيعى او قاهر و نشاه عنصرى او مقهور روح مجرد كلى و لوى
اوست و از وى به قائم و حجه الله و خليفه الله و قطب عالم امكان و واسطه فيض و به عناوين بسيار ديگر
نيز تعبير مى شود .




  • اين چنين انسان كه نامش مى برم
    من ز وصفش تا قيامت قاصرم



  • من ز وصفش تا قيامت قاصرم
    من ز وصفش تا قيامت قاصرم



چنين كسى در اين زمان سر آل محمد صلى الله عليه و آله امام مهدى هادى فاطمى هاشمى ابوالقاسم م ح م د
نعم الخلف الصالح و در يكدانه امام حسن عسكرى عليه الصلوه و السلام است . ([ ان هذا لهو حق اليقين
الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا أن هدانا الله ]) .

لزوم دو نوع بحث بر وجوب وجود حجت قائم

در اين مقام دو نوع بحث لازم است يكى كلى و ديگر شخصى . مقصود از كلى اين كه براهين قطعى عقلى بر وجوب
وجود حجتى قائم به طور دائم قائم اند
و به امتناع خلو عالم امكان از لزوم چنين واسطه فيض الهى حاكم
اند كه : ([ الامام أصله قائم و نسله دائم ]) . و مراد از شخصى اين كه برهان معرف فرد نيست كه جزئى نه كاسب
است و نه مكتسب
لذا بايد آن را از طريق ديگر شناخت چنانكه احاديث متظافره بلكه متواتره اهل عصمت و
وحى
معرف شخص آن حضرت اند . بلى حق اين است كه اگر كسى از اقامه يا ادراك برهان بر

وجوب چنين انسان قاصر باشد
احاديث جوامع روائى فريقين كه در حقيقت بيانگر اسرار و بطون و تأويلات
آيات قرآنى اند در اثبات مدعى كافى اند . بلكه راقم بر اين عقيدت صافى و خالص خود سخت راسخ است كه
اماميه را در اين سر الهى فقط همان صحاح و سنن اهل سنت حجت بالغه اند و نحن بحمدالله تعالى زدنا مع
الايمان بالاخبار برهانا . كثرت كتب و رسائل اعاظم علماى فريقين و تظافر و تواتر احاديث جوامع روائى
آنان در امر صاحب الامر و الزمان عليه السلام
علاوه بر اصول و براهين علميه در معرفت اسرار و مقامات
و درجات نفس ناطقه انسانى به حدى است كه اين فقير الى الله تعالى بحث در اثبات وجوب وجود و غيبت و
قيام و ظهور آن حضرت را به مثل چون سخن در اثبات وجود شمس در يوم صحو بر دائره نصف النهار مى بيند .

خلاصه اين كه وزان بحث امامت همان وزان بحث نبوت است
چنانكه در نبوت اول در نبوت عامه بحث مى شود كه
به براهين عقلى جامعه انسانى را واسطه فيض الهى بايد و سپس در نبوت خاصه بحث مى شود كه آن انسان نبى
به حكم معجزات قولى و فعلى و ديگر دلائل صدق

اين شخص خاص است
همچنين در امامت عامه و امامت خاصه
فتبصر . و أما ابواب :

/ 247