انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
سست است ([ و ان او هن البيوت لبيت العنكبوت]) ( 1 ) درباره او نيك درست
و ادله در رد پندارشان بسيار . و
يا بايد گفت واقع و نفس الامر هست ولى آنچه كه هست ماده و طبيعت است و موجودى فوق طبيعت نيست
بديهى
است كه رأى اين قايل هم بغايت فايل است و براهين تجرد نفس ناطقه و علم و معطى علم كه مخرج نفوس از نقص
بكمال است و اينكه وعاى علم
موجودى غير مادى است و وحدت صنع و و و
هر يك پتكى بر فرق رأى خاكى مادى
است . و يا بايد گفت موجود منحصر به طبيعت نيست و مافوق طبيعت كه از آن به اعتباراتى تعبير به ماوراى
طبيعت و ما قبل طبيعت نيز مى گردد موجود است
و وحدت صنع مثلا دال بر وحدت صانع است و عالم را مبدأ است
ولى معاد نيست به اين معنى كه خلقت بدون غرض است و اين كارخانه عظيم و بى نهايت و حيرت آور هستى كه
يكپارچه حيات و علم و اراده و قدرت و ديگر اوصاف جمالى و جلالى است عبث است
البته شواهد برهان بر رد
اينگونه اساطير بسيار است . و يا بايد غايت و غرض و كمال عالم كونى را عناصر دانست و حال اينكه معادن
افضل است
و اگر معدنى نبات افضل است و اگر نبات حيوان افضل است و اگر حيوان انسان افضل است
و در
ميان انسانها آنكه قوه نظرى و عملى او به كمال غايى رسيده افضل است
پس اگر عالم كونى و نشأه عنصرى را چنين انسان در همه وقت نباشد بايد آن را بى كمال گفت چون شجر بى ثمر
لذا هيچگاه نشأه عنصرى كه عالم كونى است خالى از انسان كامل نيست .پس اگر عالم كونى و نشأه عنصرى را چنين انسان در همه وقت نباشد بايد آن را بى كمال گفت چون شجر بى ثمر
لذا هيچگاه نشأه عنصرى كه عالم كونى است خالى از انسان كامل نيست .