بايد كه اسناد خلق به مخلوق نكنى بلكه به تحقيق بشناسى كه
خالق على الحقيقه حق است در مقام تفصيلى خويش چنانكه در مقام جمعى خالق اوست .
نسبت فعل و اقتدار به ما
هم از آن روى بود كو ما شد
هم از آن روى بود كو ما شد
هم از آن روى بود كو ما شد
پس هر گاه كه عارف غافل
شود از حفظ مخلوقش
منعدم گردد آن مخلوق از براى انعدام مخلوق به انعدام علتش مگر كه عارف ضبط كرده
باشد جميع حضرات را اعنى حضرات خمسه كليه كه عالم معانى و اعيان ثابته است
و عالم ارواح
و عالم
مثال
و عالم شهادت
و عالم انسان كامل كه جامع جميع اين عوامل است . و مى شايد كه مراد از حضرات
حضرات علويه سماويه و سفليه ارضيه باشد و غير آن از عناصر . و طريان غفلت بر عارف مطلقا متصور نيست
بلكه از حضور او در حضرتى چاره نيست . پس اگر عارف به همت خويش خلق كند و او را احاطه حضرات باشد ظاهر
شود آن مخلوق بر صورت خويش در هر حضرتى
و صور بعضى بعضى را حفظ كنند .
1 خوارزمى چنين ترجمه كرده است :ولكن زائل نمى شود همت عارف از محافظت آن مخلوق . و لكن ما صواب اين دانسته ايم كه لا تزال به معنى
همواره و هميشه است لذا در عبارت تصرف كرده ايم . ما اين كتاب اعنى شرح خوارزمى را يك دوره كامل به
تفصيلى كه در آن گفته ايم تصحيح كرده ايم كه در دست طبع است و اين كار ما بحمدالله يكى از آثار علمى
خيلى مغتنم و گرانقدر است ( مؤلف ) .