گر چه در پايان سرودن اين اشعار بخود چنين خطاب كرده بود:
ليك اگر پند من آرى به گوش چل شد و درين جهت آمد نشست تو بت توبه ست ، گرانى مكن بار خدايا من غافل به راز، گر چه كه امروز جمال من ست عفو كن آن را كه رضاى تو نيست چون زتو شد اين همه ناچيز چيز عيب شناسان به كمين من اندتو به كرم ، عيب من عيب كوش تو به كرم ، عيب من عيب كوش
مصلحت آن ست كه مانى خموش پيش مبين بيش كه افتى به شست روى به پير يست، جوانى مكن اين ورق ساده كه بستم طراز عاقبت الا مر وبال من ست تو به ده از هر چه براى تو نيست هم تو كنى در دل خلقى عزيز بى هنر ان جمله به كين من آنددر نظر عيب شناسان بپوش در نظر عيب شناسان بپوش