حديث عهد و پيمان لشكر غازي، كه در كام نهنگ اندر روند و ديده ى اژدر! - انتخاب از مثنویات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتخاب از مثنویات - نسخه متنی

امیرخسرو دهلوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حديث عهد و پيمان لشكر غازي، كه در كام نهنگ اندر روند و ديده ى اژدر!





  • چو مرد آيد برون از عهده ى عهد
    نشيند اهل دولت را به سينه
    نماند چون بنفشه كز سر انجام
    شكوه مرد در عهد درست است
    ز مردان راستى بايد قلم وار
    نگر غازى ملك را كز دل آراست
    كليد راستى در شد به كارش
    شنيدم كز علاو الدين مغفور
    چو او شد زان وفادارى سرافراز
    چنين گفت آن كه بود آگاهيش بيش
    چو بشنيد اين سخن كامد بران سوى
    طرب كرد از نشاط روزى بيش
    سپاهش ار چه بود اندك نه بسيار
    سواران بيشتر ز اقليم بالا
    غزو ترك و مغل رومى و روسى
    دگر تازك، خراسانى و پاك اصل
    همه مردان رزم و كار كرده
    بسى صف هاى تاتاران شكسته
    خدنگ افگن پلان چست و چالاك گهى چون آسيا كه كرده سوراخ
    گهى چون آسيا كه كرده سوراخ



  • به كارش بخت و دولت را بود جهد
    چو مى در جام و گوهر در خزينه
    چو سرو راست ز آزادى برد نام
    مدان مرد، آنكه گاه عهد سست است
    كه گردد كار او را عهده ى كار
    به عهد شاه خود چون راستى خواست
    ميسر گشت فتح كارزارش
    دلش پنهان و عهدى داشت مستور
    سرش گشت از جفا كاران سرانداز
    كه بد غازى ملك در خانه خويش
    نه لشكر، بلكه درياى زمين شوى
    چو گرگ غالب از بسيارى ميش
    ولى بسيار اندك بود و پر كار
    نه هندوستانى و هندو و لالا
    چو باز جره در جنگ خروسى
    نگشته اصل بد، با اصل شان وصل
    غزاها با ملك بسيار كرده
    دل آن جمله خون خواران شكسته
    ز بيلك كرده سد آهنين چاك گهى چون شانه مو را كرده صد شاخ
    گهى چون شانه مو را كرده صد شاخ


/ 179