حكايت - انتخاب از مثنویات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتخاب از مثنویات - نسخه متنی

امیرخسرو دهلوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت





  • يكى را خانه بود آتش گرفته
    دوان با چشم گريان و دل ريش
    برو بگذشت، ناگه ، ابلهى مست
    بدو گفت ايكه آتش مي كشى تند،
    كه من بر آتش اندازم كبابي،
    همين است اندرين گفتار حالم
    تنم را، دهر، زان سو، روفته جاى
    نگه كن كاين كشاكش بر چه سانست
    سخن گر خود همه سحر مبين است
    گلى نشكفت ازين خرم بهارم
    چو من آلوده دامن گل نباشد
    نگر تا چند ز افسون يافتم دام
    رسانيدم سخن را تا بدان جاى
    نه در ملك عرب تيزيم كند است
    چو از نعت نبى تابد جمالم
    درى را خود درى شد باز بر من
    خدايم داد خود چندان معانى
    ز دل سختي، تنم آئينه كردار
    گرفتم خود گرفت آفاق حرفم چو سودم زين چو گاه رستگارى
    چو سودم زين چو گاه رستگارى



  • دلش را شعله ى ناخوش گرفته
    به آب ديده مي كشت آتش خويش
    نمك خورده كبابى كرده بر دست
    بيا وين شعله چندانى مكن كند
    ترا نيز اندرين باشد وابي
    كه خلق از من خوش و من در وبالم
    دلم را، زين طرف، زنجير در پاى
    كاجل زانسو امل زينسو كشانست
    فراوان موم و اندك انگبين است
    كه ضائع گشت روز و روزگارم
    سيه رو تر ز من بلبل نباشد
    كه اين طوطى نهد، آن بلبلم نام
    كه آنجا گم شود انديشه را پاى
    كه رخشم گاه نرم و گاه تند است
    به حسانى رضا ندهد كمالم
    كه غيرى را نزيبد ناز بر من
    كه بگرفتم بساط اين جهانى
    ازين سو روشن و زانسوى زنگار
    بر آمد بر فلك نام شگرفم نيابم زو، بري، جز شرمسارى
    نيابم زو، بري، جز شرمسارى


/ 179