8- به سخن آمدن گوسفند - گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


8- به سخن آمدن گوسفند

عده‌اي از يهود پيش يك زن يهودي بنام«عبده» آمدند و گفتند: اي عبده! تو مي‌داني كه محمد خون بني اسرائيل را هدر مي‌داند و يهوديت را از بين برده است. حال عده‌اي از بني اسرائيل با قيمتي زياد اين سم را خريداري كرده‌اند تا تو اين گوسفند را به آن آغشته كني و او را مسموم سازي.

عبده گوسفند را پخت و سران يهود در خانه او جمع شدند. آنگاه نزد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ آمد و گفت: يا محمد! شما حق همسايگي بر من داريد و الان عده‌اي از رؤساي يهود در خانه من جمع شده‌اند مجلس را با حضور خود و اصحابت زينت بخش!

پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به همراه امير مؤمنان، ابودجانه، ابو ايوب، سهل بن حنيف و عده‌اي از مهاجرين حركت كردند. وقتي وارد مجلس شدند و گوسفند پخته شده مسموم را آوردند يهوديها سر پا ايستادند. حضرت به آنها فرمود: بنشينيد.

آنها در جواب گفتند: اگر پيامبري ما را زيارت كند كسي در محضر او نمي‌نشيند و دوست نداريم كه از سوي ما آزاري به او برسد و البته يهود كه لعنت خدا بر آنها باد دروغ مي‌گفتند و بخاطر ترس از مسوميت بلند شده بودند. وقتي گوسفند نزد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ قرار گرفت، كتف او به سخن آمد و گفت: دست نگهداريد يا محمد! مرا نخور كه به سم آغشته‌ام.[1]


[1] . بحارالانوار، ج 17، ص 395.



/ 112