5- توقف زلزله
فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ ميفرمايد: در زمان ابوبكر و عمر زلزلهاي پيش آمد كه مردم به وحشت افتادند و به آندو پناه بردند. اما ديدند آنها خود از ترس به امام علي ـ عليه السلام ـ پناه بردهاند. مردم نيز بدنبال آنها به خانه آن حضرت رفتند. امام علي ـ عليه السلام ـ بدون توجه به ترس و وحشت آنها از منزل بيرون آمد و مردم نيز بدنبال او حركت كردند تا به يك بلندي رسيدند. امام ـ عليه السلام ـ بر بلندي نشست و ديگران در اطراف او نشستند و به ساختمانهاي شهر كه همچنان مورد زلزلههاي مكرر قرار ميگرفت نگاه ميكردند. آنگاه فرمود: گويا شما از آنچه ديدهايد هراسناك شدهايد؟جواب دادند: چگونه هول و هراس نداشته باشيم در حالي كه ما تا به حال چنين چيزي نديده بوديم. سپس امام علي ـ عليه السلام ـ لبهاي خود را حركت داد و بعد از آن دستهاي خود را به زمين زد و به آن فرمود: تو را چه شده است؟آرام شو! و زمين آرام گرفت.مردم در تعجب فرو رفتند بيش از آنچه از زلزله به تعجب و حيرت فرو رفته بودند.
امام ـ عليه السلام ـ فرمود: شما از كار من تعجب كرديد؟گفتند: آري. فرمود: من آن كسي هستم كه خداوند فرموده است: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها» (هنگامي كه زمين به زلزله درآيد و اخبار درون خود را آشكار كند، انسان ميگويد: زمين را چه شده است.)من همان انساني هستم كه در قيامت به زمين ميگويم تو را چه شده است. «يومئذ تحدث اخبارها»
(در اين روز زمين خبرهاي خود را بيان ميكند.) براي من اخبارش را بيان ميكند.[1]
[1] . علل الشرايع، ص 176، بحارالانوار، ج 41، ص 254.