3- ايجاد چشمه آب
داود نيلي گويد: همراه امام صادق ـ عليه السلام ـ بسوي خانه خدا براي انجام اعمال حج حركت ميكرديم وقتي اول ظهر فرا رسيد امام ـ عليه السلام ـ به من فرمود: اي داود از جاده كنار گير تا مهياي نماز شويم.عرض كردم: فدايت شوم مگر اينجا يك زمين بي آب و علف نيست؟امام ـ عليه السلام ـ فرمود: شما آماده شو و كاري به امور ديگر نداشته باش. من سكوت كردم و از راه به كناري آمديم و در زميني خشك و بدون آب و علف فرود آمديم.امام ـ عليه السلام ـ پاي خود را بر زمين حركت داد و چشمه آبي از زمين جوشيد كه همانند برف سرد بود. از آب چشمه وضو گرفت و من هم وضو گرفتم و نماز واجب را خوانديم. وقتي خواستيم حركت كنيم به نخل خشكيدهاي توجه كرد.
حضرت فرمود: اي داود ميخواهي از اين نخل خشكيده به تو خرما دهم؟عرض كردم: آري. با دست خود به درخت زد و آن را بطرف خود كشيد. درخت سر سبز گرديد. آنگاه حضرت دوباره آن را بسوي خود كشيد و دو سه نوع خرما از آن خورديم. سپس دست خود را بر آن كشاند و گفت: به اذن خداوند به حالت اول بازگرد و درخت دوباره به نخل خشكيدهاي مبدل گرديد.[1]
[1] . بحارالانوار، ج 47، ص 139.