4- زنده كردن مرده
امام كاظم ـ عليه السلام ـ در«مني» از كنار زني عبور كرد كه در حال گريه بود و فرزندانش بدور او ميگريستند. گريه آنها از اين رو بود كه گاو آنها مرده بود.امام ـ عليه السلام ـ نزد آنها رفت و به زن فرمود: چرا گريه ميكني؟گفت: اي بنده خدا من فرزندان يتيمي دارم و گاوي داشتم كه معيشت خود و كودكانم را تامين ميكرد اما آن گاو مرد و دست من و كودكانم از آن كوتاه گرديد و بيچاره شديم.امام ـ عليه السلام ـ فرمود: ميخواهي آن را براي تو زنده كنم؟زن پاسخ داد: آري اي بنده خدا.امام ـ عليه السلام ـ به كناري رفت و دو ركعت نماز گذارد و اندكي دست بلند كرد و لبهايش را حركت داد، آنگاه برخاست و گاو را صدا زد و با سر عصا يا پاي خود به او زد. گاو از جاي خود برخاست. وقتي زن نگاهش به گاو افتاد فرياد كشيد و گفت: به پرودگار كعبه اين مرد عيسي بن مريم است.امام ـ عليه السلام ـ به ميان مردم رفت و از آنجا گذشت.[1][1] . اصول كافي، باب مولد ابي الحسن موسي بن جعفر ـ عليهم السلام ـ ، ح 6.