4- سخنان حجرالاسود - گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


4- سخنان حجرالاسود

وقتي امام حسين ـ عليه السلام ـ به شهادت رسيد محمد حنفيه شخصي را نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرستاد تا براي او يك ملاقات خصوصي قرار دهد. امام ـ عليه السلام ـ به درخواست او پاسخ مثبت داد و با يكديگر به گفتگو پرداختند. محمد حنفيه گفت: اي پسر برادرم! تو مي‌داني كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ امامت و خلافت را پس از خود به اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ و سپس به حسن ـ عليه السلام ـ و بعد از او به حسين ـ عليه السلام ـ واگذار كرد و پدر شما كشته شد و وصيت نكرد. من عموي تو هستم كه با پدر تو از يك ريشه‌ام و فرزند علي ـ عليه السلام ـ هستم. من با اين سن و سبقتي كه بر تو دارم بر تو كه جوان هستي به امامت سزاوارترم بنابراين در امر امامت و وصايت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ با من نزاع و جدال نكن.

امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: اي عمو! از خداوند پروا كن و چيزي را كه حق نداري ادعا نكن من تو را موعظه مي‌كنم كه از افراد جاهل نباشي. اي عمو! همانا پدرم صلوات الله عليه پيش از آنكه راهي عراق گردد به من وصيت كرد و ساعتي قبل از شهادت نسبت به آن با من پيمان بست و اين سلاح رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ است كه نزد من است. بنابراين متعرض امر امامت نشو كه مي‌ترسم عمرت كوتاه و پريشان خاطر شوي. خداي عزوجل امر امامت و وصايت را در نسل حسين ـ عليه السلام ـ قرار داده است و تو اگر مي‌خواهي از اين حقيقت آگاه شوي بيا با هم نزد حجرالاسود برويم و از او بخواهيم تا موضوع را روشن كند.

هر دو به راه افتادند تا به حجرالاسود رسيدند. آنگاه امام سجاد ـ عليه السلام ـ به محمد حنفيه فرمود: تو اول به درگاه خداي عزوجل تضرع كن و از او درخواست نما تا حجرالاسود را براي تو به سخن آورد سپس بخواه كه به امامت تو گواهي دهد. محمد حنفيه با تضرع و زاري دعا كرد و از خدا استمداد نمود و از حجر خواست كه به امامت او گواهي دهد اما جواب او را نداد. امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: اي عمو! اگر تو وصي و امام مي‌بودي جواب تو را مي‌داد.

محمد حنفيه گفت: پسر برادرم تو دعا كن و از خدا بخواه تا حقيقت معلوم گردد.

علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ آن گونه كه مي‌خواست با خدا مناجات كرد و سپس خطاب به حجرالاسود گفت: از تو مي‌خواهم به آن خدائي كه ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داد امام بعد از حسين ـ عليه السلام ـ را به ما خبر دهي. حجرالاسود جنبشي كرد كه نزديك بود از جا كنده شود. آنگاه خداي عزوجل او را به سخن درآورد و به زبان فصيح عربي گفت: خداوندا براستي وصايت و امامت بعد از حسين بن علي ـ عليه السلام ـ به علي بن حسين بن علي بن ابيطالب پسر فاطمه دختر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيده است.

وقتي كار به اينجا رسيد محمد حنفيه برگشت و از پيروان علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ گرديد.[1]


[1] . اصول كافي، كتاب الحجه، باب ما يفصل بين دعوي المحق و المبطل في امر الامامه، ح 5.



/ 112