6- خبر غيبي و تشخيص مؤمن از كافر
ابو بصير گويد: من در كوفه براي خانمي قرآن ميخواندم و به او آموزش قرآن ميدادم. در يكي از جلسات با او شوخي كردم. وقتي به محضر امام باقر ـ عليه السلام ـ رسيدم حضرت مرا بخاطر شوخي با او مورد سرزنش قرار داد و فرمود: كسي كه در پنهاني گناه كند خداوند به او عنايت نخواهد داشت. چه چيزي به او گفتي؟ابو بصير گويد: از روي شرمندگي سر به زير انداختم و توبه كردم.آنگاه امام ـ عليه السلام ـ فرمود: از اين پس با زن نامحرم شوخي نكن.[1]
تشخيص مؤمن از كافر
جابر گويد: حدود پنجاه نفر بوديم كه نزد امام باقر ـ عليه السلام ـ حضور داشتيم. در اين حال«كثير» كه شغل او فروش هسته خرما بود وارد شد و سلام كرد و نشست. آنگاه گفت: مغيره بن عمران در كوفه گمان دارد كه فرشتهاي با شماست كه كافر را از مؤمن و شيعيان را از دشمنان آنها به شما معرفي ميكند.امام ـ عليه السلام ـ فرمود: شغل تو چيست؟ گندم ميفروشم.امام ـ عليه السلام ـ : دروغ ميگويي.كثير: گاهي جو هم ميفروشم.امام ـ عليه السلام ـ اين گونه نيست كه ميگوئي. بلكه هسته خرما ميفروشي.كثير: چه كسي شما را آگاه كرد؟امام ـ عليه السلام ـ : همان فرشتهاي كه شيعهام را از دشمنم به من ميشناساند و تو ديوانه از دنيا خواهي رفت.جابر جعفي: وقتي كه به كوفه برگشتيم از«كثير» سؤال كرديم.پير زني به ما گفت: سه روز پيش با حالت ديوانگي از دنيا رفت.[2]
[1] . بحارالانوار، ج 46، ص 247.[2] . كشف الغمه، ج 2، ص 356.