8- خبر غيبي و پاسخ قبل از سئوال - گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلچيني از معجزات شگفت انگيز معصوم(ع) - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


8- خبر غيبي و پاسخ قبل از سئوال

عبدالله بن مغيره گويد: من به مذهب واقفيه معتقد بودم كه بعد از امام هفتم امامي نيست. و با چنين اعتقادي براي انجام اعمال حج راهي خانه‌ي خدا شدم. وقتي به مكه رفتم درباره‌ي عقايد خود شك كردم. كنار كعبه رفتم و خود را به ديوار مقابل در خانه‌ي كعبه چسبانيدم و گفتم: خدايا تو از خواسته من آگاهي مرا به بهترين مذهب ارشاد فرما! در همانجا به قلبم افتاد كه به محضر امام رضا ـ عليه السّلام ـ بروم. به مدينه رفتم و راهي منزل او شدم تا به منزل آن حضرت رسيدم. به غلام او عرض كردم به مولايت بگو مردي از اهل عراق درِ خانه ايستاده است.

ناگهان صداي آن حضرت را شنيدم كه مي‌فرمايد: داخل شو! اي عبدالله بن مغيره. داخل شدم. چون نظر امام ـ عليه السّلام ـ بر من افتاد فرمود: خداوند دعاي تو را مستجاب كرد و به دين خود هدايت فرمود. گفتم: اشهد انك حجة الله و امين الله علي خلقه.

شهادت مي‌دهم كه تو حجت و امين خدا بر خلق او هستي.

پاسخ قبل از سئوال

اسماعيل به مهران گويد: روزي من و احمد بزنطي به خدمت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي‌رفتيم كه درباره‌ي سن آن حضرت به مشاجره پرداختيم. احمد به من گفت: وقتي بر امام ـ عليه السّلام ـ وارد شديم يادآوري كن تا سن او را سئوال كنم.

من مكرر مي‌خواستم به او يادآوري كنم و فراموش مي‌كردم.

وقتي بر او و ارد شديم و سلام كرديم و نشستيم، ‌امام ـ عليه السّلام ـ رو به او كرد و گفت:

اي احمد! چند سال از عمر تو مي‌گذرد؟

احمد: سي و نه سال.

امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: اما من سي و چهار سال از عمرم مي‌گذرد.

/ 112