9- زنده كردن مرده
علي بن حمزه گويد: روزي موسي بن جعفر دست مرا گرفت و از مدينه بطرف صحرا بيرون آمديم. مردي را در راه مشاهده كرديم كه گريان است و الاغ مردهاي در پيش روي اوست و بارش بر زمين قرار دارد.امام ـ عليه السلام ـ به او فرمود: كار تو از چه قرار است؟آن مرد گفت: من با دوستانم آهنگ حج كرده بوديم. الاغ من در اينجا مرد و از غافله واماندهام و دوستان و همراهانم رفتند و متحير ماندهام كه چه كنم و مركبي ندارم كه اشيائم را بر آن حمل كنم.امام ـ عليه السلام ـ فرمود: شايد نمرده باشد. آن مرد گفت: مرا مسخره ميكني؟امام ـ عليه السلام ـ نزديك الاغ رفت و چيزي كه من نشنيدم و چوبي را كه بر روي زمين افتاده بود برداشت و بر الاغ زد و بر او فرياد زد. يك مرتبه الاغ با سلامت كامل از جا پريد. آن گاه امام ـ عليه السلام ـ به مرد مغربي فرمود: چه استهزائي در كار بود؟ به همراهانت برس و از او گذشتيم.[1][1] . بحارالانوار، ج 48، ص 71.