2- ارائه پيامبر و اميرالمومنين ـ عليهما السلام ـ
اصبغ بن نباته گويد: به امام حسين ـ عليه السلام ـ عرض كردم:سرور من از تو چيزي ميخواهم كه به آن يقين دارم و از اسرار الهي است كه به آن آگاهي داري.امام ـ عليه السلام ـ فرمود: اي اصبغ آيا ميخواهي سخنان رسولالله ـ صلي الله عليه و آله ـ به ابابكر در مسجد قبا را بشنوي؟ آري. همين را ميخواستم. امام ـ عليه السلام ـ فرمود: برخيز! ما در كوفه بوديم و ناگهان با يك چشم به هم زدن در مسجد قبا بوديم. حضرت تبسمي به چهره من كرد و گفت: اي اصبغ باد يك ماه بهنگام صبح و يك ماه بهنگام شب در اختيار سليمان بن داود بود و به من بيش از سليمان داده شد.عرض كردم والله راست ميگوئي يابن رسولالله.آنگاه فرمود: ما كساني هستيم كه علم به قرآن در نزد ماست و آنچه نزد ماست در نزد ديگري نميباشد. زيرا ما اهل سر خداوند هستيم. دوباره حضرت تبسمي كرد و گفت: ما آل الله و ورثه رسول او هستيم. و خدا را بر اين نعمت شكر ميگويم. سپس به من فرمود: داخل شو. داخل شدم و ديدم رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ خود را در محراب به عباي خويش پيچيده است و انگشتهاي خود را در زير دندان فشار ميدهد و درباره خلافت بعد از ابابكر سخن ميگويد و اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ نيز در آنجا حضور دارد.[1]
[1] . بحارالانوار، ج 44، ص 184.