محقق محترم در فصل دوم به بيان الگوهاي ديني پرداخته و مي گويد:"از آنجايي كه قرآن براي هر نسل و نژادي تازه است و رنگ كهنگي نمي پذيرد, لذا بايستي الگوهاي قرآني را بتدا مطرح كرده و بعد هم الگوهاي غير قرآني را ذكر نمائيم. هدف از هزاران داستان و... كه در قرآن به آن اشاره شده, به حق بازگويي و روايت زندگي گذشتگان نبوده, چون كاري عبث و بيهوده است, لازمه حكمت خداست كه در آن هدفي كه همان پند و اندرز است, نهفته باشد كه به واقع هم اين چنين بوده و قرآن تذكري است براي آيندگان و عبرتي است براي جامعه انساني. پس لازم است از خط خط و كلمه كلمه آن دري بسوي ذات ابدي بگشايم و از تكه تكه آن سرمشق گرفته و اسوه و الگويي نيكو و ارزنده گيريم." و پس از آن با بيان اسوه هايي از زنان و مردان در بعض صفات نيكو مقاله را به پايان مي رساند.