به نظر مي رسد براي بررسي اين موضوعات مهم بايست اول تاريخ "قم" قبل از اسلام بخوبي مورد تحقيق و بررسي و تحليل قرار گيرد, كه اگر حقيقتاً مردم اين منطقةمركزي ايران در دوران "اشكانيان" و از آن مهمتر در دورة"سلوكيان" توانسته باشند "استقلال فرهنگي" و "اصالت آئيني " خود را حفظ كرده باشند, به هيچ وجه نبايست اين "روحيه" و "رفتار" را كه نمودار "منش اخلاقي" و "رشد عقلي" آنهاست بي اهميت تلقي نمود. زيرا همواره اسلام به عنوان آئين خداوند,در ريشه دارترين مناطق زمينه رشد بيشتري داشته و در اين حقيقتي است بزرگ.ثانياً و مهم تر از موضوع اول, چگونگي "اسلام آوردن" مردم "قم" است مي دانيم كه اهالي اين منطقه از ايران, استثنائاً از آغاز آشناني با اسلام "شيعه" مي شوند! و چنانچه گفته شد نمي توان باور كرد كه ناگهاني و "يك شبه" فرهنگ مردم يك منطقه بكلي عوض شود. شايد روزي تحقيقات عميق تر و اصيل تري چهره از چگونگي و تاريخچه نفوذ "مكتب اهل بيت" در اعماق روح و فرهنگ اين مردم باثبات و با صلابت بردارد و موضوع روشن تر شود.