پس از شهادت "امام رضا عليه السلام" دوران "نوسان و اضطراب" در رفتارهاي سياسي "بني عباس" پايان يافته و نهايتاً سياست راهبردي ثابت آنان بر محدود سازي ظاهراً محترمانه "ائمه شيعه" استقرار مي يابد.التبه بايد توجه داشت كه عنصر "رعايت حرمت" امري نسبي و تقريبي و تابع شرائط بود، غالباً با دگرگوني اوضاع و تحولات سياسي ـ اجتماعي تغيير و تحول مي يافته است و عنصر ثابت اين رفتار "محدود سازي" رو به افزايش و تحميل "كناره گيري" و انزواي "ائمه شيعه" از جامعه، بوده است.اين شيوة برخور با شروعي نسبتاً آرام از زمان "امام جواد عليه السلام" آغاز و به مرور زمان بر شدت و غلظت آن افزوده مي شود تا آنجا كه عسكريين (امام هادي و امام عسكري عليه السلام ) اصلي ترين و مفيدترين ايام عمر و امامت خويش را در "معسكر" يعني "لشكرگاگه" به حالت "حبس نظر" نگهداري و نگهباني شده، از درون و برون خانه و زندگي و روابط و رفت و آمد آنان تحت نظارت جدي و شديد "عمال حكومت" واقع مي شود و روشن است كه نتيجة اين رفتار دشمن قطع ارتباطات اجتماعي و تحميل نوعي "غيبت " و "عدم حضور" در صحنه جامعه اسلامي براي ائمه ماست.درحالي كه آنان را به ظاهر "زنداني و محبوس" ننموده "تحت شكنجه و آزار" نيز قرار نداده بودند!!گوئي مرحله اي از "عصر غيبت امام" از همان دوران "جواد الائمه عليه السلام" در تاريخ شيعه به آرامي آغاز شده است، زيرا كه آن بزرگوار در حساس ترين ايام دوران عمر خود از متن جامعه "غائب" و در سن شباب و عنفوان جواني به دسيسه "حكام بني عباس" به شهادت مي رسند.پس از آن بخش عمدة زندگي "امام هادي عليه السلام " در شكل جديدي از بركنار سازي و ايجاد فاصلة تحميلي بين ايشان و "جامعة اسلامي" سپري گشته و حكومت عباسي سعي مي كند ارتباط آن بزرگوار را با اجتماع مسلمين تا حد ممكن قطع و محدود سازد، سپس دوران زندگي و امامت "امام عسكري عليه السلام " را مي بينيم كه عمر ايشان، عمدتاً در "لشكرگاه دشمن" گذشته و زندگي در "حبس نظر" ايشان، مطمئناً از "امام هادي عليه السلام" نيز سخت تر و ناگوارتر، و ارتباط آن بزرگوار با مردم نيز به مراتب محدودتر و مشكل تر بوده است.