1. فرضيه سازي
ادعاي آگاهي, اختيار و اشراف حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بر تاثير تاريخي هجرتشاناما درمورد سؤال دوم, آنچه كه بنده در تتبعات خود و ملاحظه برخي كتب بدان رسيده ام اين است كه در روايات و تاريخ نسبت به سطح موضع گيري حضرت فاطمه معصومه عليها السلام هيچ گونه مطلبي نيامده است كه بتوان مستقيماً به وسيله آن به نتيجه رسيد.به نظر بنده بايد از طريق تتبع در آثار به اين مطلب رسيد كه آيا موضع گيري ايشان يك موضع گيري تاريخي است و با اشراف به تاريخ انجام گرفته است. يعني ما فرضيه اي را مطرح مي كنيم كه در آن , تاريخي بودنه سطح موضع گيري حضرت, ادعا مي شود. معني موضع گيري تاريخي اين است كه ايشان با اشراف و آگاهي به تاريخ از يك طرف و با اشراف به تاثيرگذاري فعل خودشان در تاريخ و از سر اختيار و آگاهي از طرف ديگر, موضع گيري كرده است.
در اين مدعا سه خصوصيت وجود دارد:الف) محدوده اي كه ايشان در آن تصرف داشته , محدوده تاريخ بوده ست.ب)حركت ايشان از روي آگاهي به لوازم فعل بوده و مي دانسته اند كه اين فعل چه نقشي را ايفا خواهد كرد.ج)اين فعل از سر اختيار بوده است. يعني اين موضع گيري, يك برنامه ريزي غيرارادي نبوده بلكه با آگاهي و از سر مسؤوليت, براي هدايت خاصي در تاريخ صورت پذيرفته است. اما چگونه مي توان اين مدعا را اثبات كرد؟