2.چگونگي تحليل عملكرد حضرت معصومه عليها السلام
1/2.ضرورت تحليل فعل حضرت معصومه عليها السلام با توجه به منزلت تكويني ، تاريخي فعل امام موسي بن جعفر عليه السلام و امام رضا عليه السلام
تحليل تصرف فاطمه معصومه عليها السلام علاوه بر توجه به منزلت تكويني و تاريخي ايشان، يعني معرفت به مقامات تكويني و توجه به ولايت تاريخي و موقعيت خاصي كه معصوم و اين امام در عصر او قرار دارد، به تحليل فعل و تصرف موسي بن جعفر عليه السلام و وجود مقدس امام رضا عليه السلام بستگي دارد.بر اين اساس فقط دو احتمال را عرض مي كنم، چرا كه اين تحليل ها به يك كار اجتهادي عظيم نياز دارد و همة اجتهادي كه فقهاي ما در طول هزار و اندي سال انجام داده و مي دهند عمدتاً در فقه است هم فقه رفتار افراد است نه فقه سرپرستي جوامع در تاريخ، كه اين بخشي از ولايت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است ، يعني احكام، مجاري ولايت الهي در عالم هستند و چيزي غير از مجاري ولايت نيستند. در روايات درذيل اين آية شريفه: "زرو ظاهر الاثم و باطنه" مي فرمايد: ظاهر گناهان همين معاصي هستند و باطن آن همان ولايت اعداء است. ظاهر عبادات همين مناسك عبادي هستند و باطن آن ولايت ماست. عبادات مجاري ولايت ائمه عليهم السلام در عالم است، كما اين كه معاصي مجاري ولايت اعداء اهل بيت در عالم است. اين بحث احتياج به يك بحث اجتهادي دارد كه به طور خلاصه در محضر اساتيد عرض مي كنم؛ همة فقه ما از اول تا آخر تفقه نسبت به شأني از شئون رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است، و آن هم ولايتي در سطح خرد كه هم لازم و هم محترم است. تفقه در باب تصرفات آنها در تكوين و تاريخ و شأن تكويني آنها كه كمتر از بحث تفقه در فقه نيست، بي ترديد محتاج يك تفقه گسترده تر با منطق و روشي گسترده تر و دقيق تر از علم اصول موجود است، تفكر كنوني شيعي وتاريخ هزار سالة شيعه بر دوش همين روش معتبري است كه فقها بر حجيت او اصرار ورزيدند. بحث بر سر اينها نيست ولي ترديد نيست كه اين حد و شيوه از تفقه كفاف تأمل در باب معارف عظيمي چون شناخت ائمه عليهم السلام را نمي دهد.اين كه مي بينيد بحث شناخت ائمه عليهم السلام در كتب تاريخي و حداكثر در كتب روايي تدوين شده يا آنجايي كه تفقه مي كنيد تاريخي است و آنجايي كه به روايت مي رسيم فقط بيان نقل است نه كار اجتهادي به خاطر چيست؟! اهتمامي كه به تفقه در اين عرصه بايد داد بي ترديد كمتر از اهتمام به تفقه در حوزة علم نيست، گرچه اين هم ضروري است، و ركن ركين فرهنگ شيعه است و حفظ صيانت آن كاري است كه هزار سال فقها با هدايت معصومين عليهم السلام انجام داده اند و الا اگر وجود مقدس امام زمان "عج" انگشت اشارت را به طرف ديگري مي بردند، ديگران محور انديشه مي شدند و اين مصلحت نبود چون عرصة تفقه در آن جامعه بسته است، بر روي معارف اهل بيت عليهم السلام كار اجتهادي نشده است، مادر اين عرصه ها متكي به عقل خود و عقل ديگران هستيم، در حال حاضر نقل محوري و اتكا به ثبت معرفت معصومين عليهم السلام در حوزة معارف به شيوة مجتهدين انجام نگرفته است، هيچ كس هم مدعي آن نيست. شما عميق ترين كتب كلامي و حكمي ما را ببينيد كجا روي آن كار اجتهادي كرده اند؟! اگر يك جا نظريه قبض و بسط درست باشد، همان است كه از حوزة برداشت هاي عقلي به حوزة معارف سرريز شده و معارف بر اساس تلقي هاي عقلي تحليل شده است.علي اي حال تفكر در حوزة معصومين عليهم السلام و شناخت آنها و تصرفات آنها، يك تفكر عظيم است كه عرصة خود را مي طلبد و بايد بر روي آن كار شود آنچه بنده عرض كردم صرفاً يك احتمال است.2/2.آگاهي حضرت معصومه عليها السلام به تأثير هجرتشان در تاريخ
بر اين اساس يكي از اموري كه در تحليل فعل فاطمه معصومه عليها السلام مؤثر است شناخت وضعيت اين دو امام معصوم و بزرگوار است كه نيازمند كار عظيمي است و من فقط به آن اشاره مي كنم. اصولاً هماهنگي با ابتلاء معصوم عليه السلام و بلاء معصوم عليه السلام كار دشواري است، كسي كه محور ديگران خواهد شد بايستي خود همانهگ با معصوم عليه السلام عمل كند و حضرت فاطمه معصومه عليها السلام اين كار را انجام دادند. فقط اشاره كنم نقش تاريخي موسي بن جعفر عليه السلام و بعد وجود مقدس امام رضا عليه السلام اجمالاً در نقش ايشان در زندان و در مهاجرتشان بيان شده است. لذا همين مهاجرت حاوي مسايل مهمي است: اول اين كه كاملاً آگاهانه است، اصلاً متصرف مي داند كه آثار هجرتش چيست، آنچه ما مي بينيم گوشه اي از آن چيزي است كه امام رضا عليه السلام مي ديدند و تا زمان ظهور اتفاق خواهد افتاد. يكي از نمونه هاي آن جا به جايي مرز جغرافيايي است، وقتي حضرت به ايران آمدند تشيع را با خود جابجا كردند.3/2.شكل گيري جامعه شيعي بر محور امام زاده ها
براساس برخي نقل ها، امام رضا عليه السلام بعد از هجرت خودشان امام زادگان را نيز دعوت كردند. يعني هجرت امام زاده ها ادامة مهاجرت حضرت است. گرد امامزاده ها جامعه شيعه با فرهنگ تشيع شكل مي گيرد. اين همان چيزي است كه در بحث جامعه شناسي هنگام مطالعه جامعه هاي شيعي مي گويند: جوامع شيعي جوامعي هستند كه گرد امامزاده هايشان شكل گرفتند، فرهنگ و هويت آنها بر اثر امام زاده هاست. در دورترين روستاهاي ايران امامزاده هايي است كه اصلاً دين مردم آن روستا ها به آن امامزاده بستگي دارد. اگر ايشان نباشند تاريخ دينداري مردم عوض مي شود، همين چيزي كه ديگران كه ديگران بعنوان سنن از آن ياد كرده و گاهي هم آن را تحليل مي كنند. محور حفظ تشيع همين امامزاده ها هستند. فرهنگ شيعي چه در گذشته و چه در حال به وسيله آنها حفظ مي شود اگر آدمي در دوره كهنسالي و ميان سالي هم باشد چنانچه رگه هايي از اين امامزاده ها در روحش نقش بسته نمي تواند از آنها جدا شود.به هر ترتيب اين يكي از آثار هجرت امام رضا عليه السلام است بنده قصد تحليل بقية بركات آن را ندارم. در اين تأثير يكي از سهم هاي مؤثر در تكوين تاريخ تشيع، بحث معرفت شيعي است؛ شكل گيري جامعه شيعي و هويت بخشيدن به شيعه.4/2.ارجاع شيعه به زيارت فاطمه معصومه عليها السلام منشأ شكل گيري جامعه شيعي بر محور آن
يكي از مهم ترين نقش هايي كه در اين زمينه ايفا شده است متعلق به فاطمه معصومه عليها السلام است به چند روايت اشاره مي كنيم: وجود مقدس امام صادق عليه السلام فرموده اند: "پاره اي از وجود من در قم دفن مي شود" نكته اول اين است كه آيا نسبت به غير معصوم چنين تعابيري وجود دارد؟ تا آنجا كه من مي دانم در روايات نداريم كه قبل از تولد كسي خبر بدهند چنين شخصيتي به دنيا خواهد آمد و در فلان جا دفن خواهد شد دور او برويد.نكته دوم اين است كه وقتي مردم را براي درك درجات خود و جنت به گرد او دعوت مي كنند و بگويند "من زارها فله الجنه" كسي كه به قرب او نزديك شود به مقامات بالا نزديك ميشود. آيا اين كمتر از آن است كه يك استاد در يك سير معنوي براي شاگردانش انگشت اشارت گذاشته و مي گويد به گرد او برويد؟ معصوم عليهم السلام در شأن هدايت خود مي گويد به گرد او برويد، و بعد هم مي فرمايد:"من زارها عارفاً بحقها" ؛ بنده نديده ام كه اين مطلب در باب غير معصوم آمده باشد، كسي كه به طرف او برود او را از روي شناخت زيارت كند "فله الجنه" . آيا اين موضوع را در جاي ديگري در مورد غير معصوم داريم؟ و همين تصرفات منشأ آن مي شود كه قلوب گرد حضرت معصومه عليها السلام جمع مي شوند، يعني اگر شأن ايشان شأني نبود كه بتواند سرچشمة معارف و سرچشمة قرب باشد، معني ندارد كه معصوم عليه السلام افراد را به وي ارجاع دهد، در حالي كه مي بينيم معصوم عليه السلام شعيه را در طول تاريخ به ايشان ارجاع داده است. و اين ارجاع يك ارجاع تصادفي نيست منشأ آثار است، كما اين كه ائمه عليه السلام و امام زمان (عج) جامعه شيعي را به رواة حديث و فقها هدايت كرده اند. همين اشارتها منشأ شكل گيري جامعة شيعي بر محور فاطمه معصومه عليها السلام است.5/2. تصادفي نبودن تجمع حوزه هاي علميه برگرد حضرت معصومه عليها السلام
بنابراين، اين هدايت ها، هدايت تصادفي نيست، بلكهه هدايتي از موضع اشراف بر تاريخ است. امام صادق عليه السلام، امام جواد عليه السلام و امام رضا عليه السلام در نقش تاريخي خود هدايت مي كنند.اين هدايت يك هدايت حساب شده است، اما ايشان براي چه شأني مردم را به آنها ارجاع مي دهند؟ آيا گفته اند به دور ايشان برويد تا به مقامات دنيوي برسيد؟! خير، مي فرمايد اگر كسي جنت را مي خواهد، اگر كسي آن مقامات را مي خواهد بايد برگردايشان برود. اصولاً تجمع حوزه هاي علميه در اطراف حضرت معصومه عليها السلام يك تجمع تصادفي نيست بلكه تجمع هدايت شده اي از طرف معصومين عليهم السلام است، اين از مراحل تصرفات معصومين در شكل گيري و هدايت جامعه تشيع است؛ بعد هم فرمودند، علم از نجف به قم و بعد از آن جا به همة عالم پخش مي شود، به طوري كه احدي باقي نمي ماند الا اين كه حجت بر او تمام شود. كانون اتمام حجت بر محور معارف شيعه، در قم است و وجود حضرت معصومه عليها السلام محور آن است كه اين امر با هدايت معصومين عليهم السلام و با بصيرت خانم فاطمه معصومه عليها السلام صورت پذيرفته است.نكتة آخر اين كه، مسأله اين نيست كه ايشان تصادفاً مريض شده و به قم آمده اند! ايشان مي دانسته كه چه مي كند، البته هنور هم اين كه تأثير ايشان بر عالم و ملكوت عالم چه بوده و چه هست، بر ما معلوم نيست و فهم آن نيازمند انجام تحقيقاتي ميداني و وسيع است.در ارجاع سه معصوم بزرگوار به زيارت حضرت فاطمه عليها السلام دو مطلب نهفته است:الف) اين ارجاع از روي بصيرت است ؛ هم بصيرتي كه معصوم عليه السلام در ارجاع شيعه دارد و هم بصيرتي كه خود حضرت معصومه عليها السلام دارند وب) ارجاع به زيارت حضرت معصومه عليها السلام نشان دهندة شأن باطني و شأن تكويني ايشان است كه شأني از شئون ائمه عليهم السلام است. شايد معني جملة شريف "شأن من الشأن" اين باشد كه شأني از اسماء الهي در ايشان است، يعني برخي از اسماء الهي و شأني از شئون الهيه در ايشان متجلي است.