1. پرهيز از نگرش هاي عاميانه و توجه به آگاهي و بصيرت حضرت به آثار و پيامدهاي هجرت خود - همایش تجلی کوثر در تحلیل از شخصیت حضرت فاطمه معصومه (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همایش تجلی کوثر در تحلیل از شخصیت حضرت فاطمه معصومه (س) - نسخه متنی

مؤسسه کوثر ولایت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. پرهيز از نگرش هاي عاميانه و توجه به آگاهي و بصيرت حضرت به آثار و پيامدهاي هجرت خود

اول نكته اي كه در اين مطالعه جديد لازم به ذكر است, اين است كه در اين نحوه تحليل از نگاه هاي عاميانه به شدت بپرهيزند, تلقي شما از برخورد اوليه اي كه با ا ولياي خدا مي شود, تلقي منفعلانه نباشد مثل اينكه ايشان براي برادرشان دلتنگ شده بودند و به قصد ديدار برادر هجرت كردند ولي در بين راه مريض شده و رحلت كردند و موفق به ديدار برادر نشدند و... البته اين هم امر مهمي است ولي هدف بيش از آن است.

حركت ايشان را بايد يك حركت آگاهانه, از سر يك بصيرت و احتمالاً با يك برنامه ريزي دقيق تاريخي دانست كه حضرت مي آيند و در قم مدفون مي شوند, گر چه اين كار براي ايشان سخت و سنگين است ولي اين كار را كردند و در واقع با آمدن خودشان, يك جابجايي در قطب معنويت ايجاد كرده اند. آمدن ايشان به قم منشاء پيدايش خيرات عظيمي در عالم بوده است, يعني دقيقاً همان چيزي كه در مورد امام رضا عليه السلام نمونه بسيار روشن آن را سراغ داريم كه با آمدن حضرت به ايران يك جابجايي در جغرافياي عالم اسلام به وجود آمده و تشيع به ايران منتقل شده و محور پيدا كرده و از اينجا هم به دنيا منتشر شده است, حضور حضرت معصومه عليها السلام هم در قم تحولات عظيمي را با خود به همراه آورد و حضرت در حركت خود همه اين عواقب را مي ديدند. بر اين كه اين موضع گيري و اين آمدن چه تاثير تاريخي دارد آگاه بودند و براي ايجاد همين اثر هجرت كرده و به قم آمدند. تلقي نبايد اين باشد كه اين پيامدها, يك پيامدهاي تصادفي و مخفي از افق ديد آنها بوده است. در اينجا يك موضع گيري مي كردند و در جاي ديگر نتيجه ديگري مي گرفتند! يا اينكه حضرت اباعبدالله به كربلا رفتند تا دفاعي بكنند, ولي شهيد شدند و نمي دانستند كه بعد از خودشان چه بر سر اهل و عيالشان مي آورند و چه حوادثي اتفاق مي افتد و بعد هم ائمه سفارش كردند كه گريه بر امام حسين فضيلت دارد, و باز هم نمي دانستند كه اين زنده نگه داشتن عاشورا در طول تاريخ و ايجاد يك عواطف تاريخي بر محور اين حادثه بزرگ و زنده نگه داشتن اين اتفاق خواهد داشت و همه اين آثار و پيامدهاي تاريخي را به طور تصادفي به دنبال خود آورده است! نه, هرگز اين طور نيست. بلكه بايد حركت ها و آثار حركت اولياي خدا را يك آثار آگاهانه بدانيم و بدانيم هم سيد الشهدا كه به كربلا رفتند و هم ائمه بعدي كه در قالب زيارت و ذكر مصيبت و در قالب هاي ديگر, اين حادثه را زنده نگه مي داشتند, واقعاً به دنبال يك تصرف تاريخي در قلوب انساني بودند و همين تهذيب نفس را در تاريخ و اين جابجايي قدرت را منظور نظر داشتند.

بنابراين اگر ما بتوانيم اين آثار و پيامدهاي تاريخي فعل معصوم را خوب شناسايي كرده و نظم و رشته تصرفات آنها را بر طرف كنيم و هماهنگي بين آن تصرفات و اين پيامدها را دقيقاً بررسي كنيم و آنها را از نگاه تصادفي بودن درآوريم و به نگاه تصرفات آگاهانه و با اشراف به همه تاريخ و براي تحقق پيامدهاي مثبت تبديل كنيم, خواهيم توانست بسياري از خلاءهايي را كه در نقل تاريخ وجود دارد, پر كنيم و طبيعي است كه مورخاني كه وقايع را ثبت كرده اند, نه توجهي به اين عظمت ها داشتند و نه يك نگاه فلسفه تاريخي , كه بخواهند بر اساس فلسفه تاريخ, تاريخ نگاري كنند. آنها يك حوادثي را كه در نظرشان مهم مي آمده ثبت مي كردند, از حوادثي كه تاثير گذار بر تاريخ و از افق ديد آنها خارهج بوده و احياناً مي بايد هم كه خارج باشد, غفلت مي كردند.

به خصوص افق تصرفاتي كه اولياي الهي در تاريخ مي كردند خارج از محدوده ادارك مورخان و امثال آنها بوده است. آن افق, افقي نيست كه آنها بخواهند تصرف كنند. ما هم بر پايه معارفي كه از اهل بيت عليهم السلام به دست ما رسيده, مي توانيم يك شخصيتي اجمالي از آنها تعريف كرده و نظم دهيم و فرضاً ظرفيت موضع گيري اين شخصيت, چه ظرفيتي است؟ سطح موضع گيري او چيست؟ در مقابل چه شرايط بيروني موضع مي گيرند؟ چه تاثيري را مي خواهد بر درون دنياي اسلام و در تاريخ دنيا بگذارد؟‌ چه تاثيري را مي خواهد در شكل گيري جامعه تشيع در تاريخ ايجاد كند؟ كجاي جامعه تشيع را مي خواهد تسخير نمايد؟ طبيعي است كه اين موضوعات را فقط با روايات و منابع معرفتي مي توانيم تحليل كنيم نه با منابع تاريخي!

بعد از آنكه آن منابع معرفتي, ظرفيت و افق شخصيت فرد را معرفي كرد, متوجه آثار موضع گيري و تصرفات آن شخصيت شده و آنها را به صورت يك منظومه منظم و منسجم نظام مي دهيم. در اين صورت في الجمله مي توان استناد داده و بگوييم آفاق تصرف اين معصوم, با اين ولي تاريخ, با اين شخصيت بزرگ تاريخي اينها بوده است. جبهه اي را كه مقابل خودشان مي ديدند اين جبهه بوه است و اين تصرفات را مي خواستند در درون دنياي اسلام و اين تصرفات را در بيرون آن ايجاد كنند. اين تحليل را در باب شخصيت هايي كه مشرف به تاريخ هستند به دقت مي شود بيان كرد.

حال ممكن است بعضي اشخاص غير معصوم سطح موضع گيري هاي بسيار بالايي داشته باشند, هر چند همه پيامدهاي موضع گيري آنها براي خودشان واضح و قابل تحليل نباشد, باز هم مي توانيم با تحليل پيامدها و آثار فعاليت هاي آنان, كل شخصيت آنها را تحليل كنيم؛ يعني بگوييم اين شخصيت, شخصيتي است كه آفاق تصرفش چنين آفاق است ولو اينكه احياناً خود آگاه بر پيامدها هم نبوده. اين آگاهي نسبت به آثار موضع گيري در مورد غير معصوم به نسبت تقرب و نزديكي ايشان به محور مراتب و درجاتي دارد.

ولي معصومين عليهم السلام مشرف به همه تاريخ هستند و طبيعتاً شخصيتشان شخصيت تاثير گذار بر تاريخ است و آفاق تصرف آنها هم, همان آفاق آگاهانه است. سيد الشهدا عليه السلام همه شرايط تاريخي و پيامدهاي تاريخي كار خود را تا رسيدن به عصر ظهور مي ديدند و لذا در روايتي هم كه اهداف مختلف حركت حضرت را بيان مي كند, مي فرمايند "قتيل العبرات" يعني حضرت براي تحريك عواطف به شهادت رسيد. بعضي مي فرمايند "ليستنقذ عبادك من الجهالة" و بعضي روايت بحث شفاعت اخروي را مطرح مي كنند. همه اينها سطوحي از اشراف حضرت است. هم مي دانستد كه به دنبال اين حادثه, فوراني از عواطف تاريخي پيدا مي شود و هم آگاه بودند كه فوران عاطفه چه پيامدهايي را به دنبال دارد و هم مي دانستند كه چگونه اين عمل و موضع گيري به غلبه حق بر باطل تبديل مي شود و هم مي ديدند كه اين ارتباط چگونه به شفاعت اخروي در عوالم مختلف ختم مي شود. اشراف معصوم نه فقط اشراف تاريخي است بلكه اشراف به عوالم بعدي هم هست, يعني معصوم, محصول كار خود را در عالم مختلف تا آخر مي بيند.

/ 114