"امت" و "امامت"
بنيان مكتب تشيع بر ايمان به ضرورت وجود "امام معصوم" در جامعه انساني استوار است و اعتقاد به "عصمت اهل بيت" و "ائمة اثني عشر" اصلي ترين وجه اختلاف و تمايز مكتب اعتقادي ما ، با ديگر مكاتب ديني در كل تاريخ است.بر اين اساس نهايتناً نقطه اتكاء "مرجعيت علمي" و "رهبري عملي" جامعة اسلامي از ديدگاه "مكتب اهل بيت" در اعتقاد به وجود "امام معصوم" شكل كامل مي يابد.و به همين سبب مهم ترين اصلي كه در تحقق "جامعه آرماني اسلام" در زمان امام صادق عليه السلام براي باورمندان به "تشيع" به وضوح و روشنائي علمي و رسيد همين ضرورت وجود "ولي معصوم" به عنوان "حجت حق" در هر زمان و لزوم و ضرورت پيدايش "تسليم محض" نسبت به اولياء مكرم معصومين صلوات الله عليهم اجمعين در جامعه اسلامي از سوي مؤمنين است.مي توان گفت كه اصلي ترين مرحلة پرده برداري دقيق و كامل از "عقائد شيعه" در زمان آن بزرگوار با همين موضوع طرح استوار و علمي ضرورت اعتقاد به وجود "ولي معصوم" و بازشناخت آثار و لوازم اين اعتقاد بنياني و فراگير و تاريخ ساز صورت وقوع يافته است.گفته بوديم كه روشن شدن چهره و پيكرة دقيق "مكتب اسلام" و بيرون آوردن ابعاد آن از تاريكي ابهام مديون ايام امامت امام صادق عليه السلام است.اينك در تكميل آنچه گفته شده به شرح كوتاهي از اهميت "دو موضوع حساس" كه از لوازم و آثار اعتقاد به وجود "ولي معصوم" در عالم است و تا حال تنها به آنها اشاره كرده بوديم پرداخته وتا حدي كه اين گفتار كوتاه اجازه دهد تأثير محور قرار دادن "ايمان به امام معصوم" را در "تاريخ و جامعه" روشن تر خواهيم نمود.
موضوع اول: اصولاً چنانچه ابعاد و جوانب مكتب از "صدر عصمت" اخذ و دريافت نشده باشد، لاجرم متكي بر انديشة خطاپذير انسان غير معصوم خواهد شد و در اين حالت نمي توان آنرا "فرهنگ اهل بيت و مكتب شيعه" ناميد و منطقاً "چرا و چگونه بايست نسبت به عقائدي تسليم شد كه مصون از خطا و اشتباه نيست!؟"راز اصلي اينكه در طول تاريخ تشيع نهايت جديت از سوي علماء رباني ما، براي اثبات اتكاء آراء و عقائد و نظريات و بخصوص استنباط واستنتاج آنها در فقه ، به مرجعيت علمي معصوم عليه السلام صورت گرفته است، همين موضوع است.بنابراين، بازشناخت "اصل عصمت" در زمان امام صادق عليه السلام، سبب شد،آرام آرام ضرورت "مرجعيت علمي" و "رهبري عملي" ائمة هداة معصومين بر جامعه و تاريخ، براي معتقدين به مكتب تشيع چهره روشن و واضح يافته و به مرور تبديل به "فرهنگ مردم شيعه" گردد.نيل به اين مرتبه از كمال ادراك از حقائق ديني كه مستلزم اتكاء وجوه علمي و آثار و علمي فرهنگ شيعه به "معصومين" صلوات اله عليهم اجمعين است، اصلي ترين علت استواري اعتقادات شيعه و ثبات تاريخي "مكتب تشيع" گرديده است.از ياد نبريم كه "مرجعيت فقهاء" عظم الشأن ما در عصر غيبت نيز فرع بر " مرجعيت علمي معصوم" است، زيرا كه به علت انتساب و اتصال علمي آنها به معصومين و آثار اهل بيت عصمت و طهارت در شيعه پذيرفته شده است و "مقام ولايت" آنان نيز ناشي از "نيابت" آنان از امام زمان عليه السلام و جلوة روشن ديگري از پذيرش اصل "رهبري معصومين" در جامعه شيعه است ، بنابراين در يك كمله، "شيعة حقيقي" كسي است كه خود را از نظر "علمي و عملي" كاملاً تابع و مطيع امام معصوم قرار داده باشد.ثانياً: روشن است چنانچه چهرة مكتب اهل بيت از طريق "مقام عصمت" به روشني لازم نرسيده و تبديل به "مكتبي راهنماي عمل" نگرديده باشد، مطمئناً حركات سياسي ـ اجتماعي، حالت بي عمق و بي محتوي يافته و با نفوذ آراء و انديشه هاي مختلفي كه غالباً تجلي و نمود آلايش هاي نفساني انسانها و رهبران غير معصوم است، در پايان همان حركات سياسي ـ اجتماعي به ظاهر موجه، فقط زمينه ساز ظهور انحرافات تازه خواهد شد.ظهور فرقه هاي گوناگون در تاريخ اسلام كه تاريخچه هر كدام لبريز از انحرافات و گمراهي هاي شگفت انگيز است، تنها و تنها بخاطر جدائي جامعه از ولايت و هدايت معصومين صلوات اله عليهم اجمعين، و اسير شدن مردم در تار و پود اهواء و آمال و انديشه هاي سرشار از "خودبيني و خودپرستي" رهبراني بوده است كه در عين درك فقدان "ملكه عصمت" درخود، به علت همان "خودبيني و خودپرستي" نفساني حاضر نبوده اند نسبت به "ولي معصوم" در زمان خود حالت "تسليم و تابع" يافته و به طور جدي در جستجوي طريق اتصال و عملي خود و جامعه تحت رهبري خود، به ساحت قدس "مقام عصمت" باشند.