نيم نگاهي به "روايات"
اصولاً بايست در بررسي اهميت "شهر قم" و بخصوص قرار گرفتن حرم مطهر "حضرت فاطمة معصومه عليها السلام" در آن سه دسته از روايات مورد دقت و پژوهش قرار گيرند.دستة اول: رواياتي كه مستقيماً دربارة "شهر قم" و اهميت و ارزش آن در نخست از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و سپس از اهل بيت عصمت و طهارت به ما رسيده است و اين نكته نيز در جاي خود قابل ذكر و اعجاب آور است كه دربارة هيچ شهري در عالم به اين مقدار حديث و روايت نيامده است و انكار همة رواياتي كه دربارة "قم" آمده با اين گونه ابراز نظرهاي كلي و مجمل و بدون تحقيق در موارد, كه "غالب رواياتي كه درمورد شهر ها نقل شده است "ضعيف" است!" به هيچ وجه صحيح نيست.ا زگويندةاين گونه سخنان بايد پرسيد كه؛اولاً: آيا بايست همة اين روايات را بدون هيچ گونه تحقيق و بررسي جدي و فقط با يك پيش داوري ساده و ابتدائي, به دور ريخت!؟اين روشن است كه از اينگونه "روايات و احاديث" در علومي همانند "فقه" بهره چنداني حاصل نمي شود, لذا مدتهاست پس از محوريت يافتن "فقه و اصول" در حوزه هاي علمية ما (كه در جايگاه خود امري بسيار لازم و منطقي نيز بوده است) تحقيق جدي در اين موارد عبث و بيهوده شمرده شده است, ليكن بخصوص امروزه كه پس از "پيروزي انقلاب اسلامي" براي "فرهنگ و آگاهي عميق بخشيدن" به نسل هاي نو, تحصيل كرده و فرهيخته كه با مكاتب گوناگون "تحليل تاريخ" آشنا هستند, به شناخت دقيقتر تاريخ اسلام و تشيع و بالاتر از آن "فلسفه تاريخ" نياز جدي است, آيا مي توان بهره مندي از روايات اهل بيت عصمت و طهارت را در اين گونه "علوم و معارف بشري" ساده انديشانه به هيچ شمرده و به طور كلي "مردود" اعلام نمود؟ثانياً: در مورد چه شهرهايي پيشاپيش مي توان گمان برد كه "روايات" وارده, احتمالاً "ضعيف و جعلي" هستند؟آيا از ساختن و جعل "روايت و حديث" درباره شهري كه در طول تاريخ اسلام "سنگر شكست ناپذير مقاومت تشيع"بوده است, چه گروهي از "بني اميه" يا "بني عباس" و يا ديگر زمامداران غاصب و يا حتي وابستگان به نظام هاي سلطه, منتفع و بهره مند مي شده اند؟"شهر قم" نيز چنانچه درآينده (در شرح عامل سوم)مشروح تر گفته خواهد شد در پايان عصر معصومين و آغاز غيبت معصومين و آغاز غيبت كبراي امام زمان عليه السلام خود يكي از مراكز مهم بررسي و دقت در احاديث بوده است و شخصيت هاي گرانقدري چون "صدوق" در آن مي زيسته اند و بدون ترديد به واسطه وجود و حضور و دقت نظر آنان بيشتر از مناطق ديگر مصون از رواج "جعل حديث" بوده است.بنابراين سؤظن ابتدايي نسبت به احاديث وارده درباره "قم" بي ريشه و غير منطقي به نظر مي رسد مگر آنكه مقصود گوينده آن باشد كه كار عميق و دقيق تحقيقي همواره بايست از "شك و ترديد" و بررسي سخت گيرانه آغاز شو كه در اين مورد ما نيز تاكيد مي كنيم كه در همةاين مطالب بايست پژوهش و "تحقيق جدي" صورت گيرد و كار سطحي بخصوص "پس از انقلاب " براي آينده جامعه ما هيچ گونه ارزش وتاثير مثبتي نخواهد داشت.دسته دوم: رواياتي كه درباره "شخص" و "شخصيت" حضرت فاطمة معصومه عليها السلام به ما رسيده است و از آن جمله روايتي كه دربردارندة فضيلت "زيارت" و "زيارتنامه" آن بانوي گرامي است و به همين دليل از گذشته تا حال, همواره زيارتنامةايشان "ماثور" تلقي شده , كلمات آن اثري از مقام عصمت به شمار آمده است.بدون ترديد مجموع رواياتي كه در مورد آن حضرت به ما رسيده است اگر بررسي شود به نظر مي رسد موقعيت ايشان را در ذراري رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و حتي امام زادگان بلافصل و بانوان آل الله نيز, بسيار برجسته و شايد "كم نظير" معرفي مي نمايد.فراموش نكنيم كه امام كاظم عليه السلام دختران بسياري داشته اند و احتمالاً تنها در مورد آن حضرت و زيارت ايشان بدين حد با جديت تاكيد شده است.لذا هم اكنون شايسته است درمورد رواياتي كه درباره "شخصيت" ايشان است ژرفكاوانه تحقيق شود و "اهل نظر" در مورد آنها پژوهش و بررسي نمايند تا بتوان در مورد آن بزرگوار به نظريه اي "روشن" و "علمي" رسيد.اينكه در ميان فرزندان امام موسي بن جعفر عليه السلام, فقط ايشان هستند كه بشارت تولدشان در روايات از "دو نسل قبل!" داده شده است و فقط ايشان داراي متن زيارتنامه ايست كه تا به حال "ماثور" تلقي شده است,به هيچ وجه كم اهميت نيست.و اگر زماني قطعي شودكه سه لقب "معصومه" و "محدثه" و "كريمه" صادر از مصدر عصمت است,يعني "امام معصوم" ايشان را به اين القاب خوانده اند, مطمئناً كمالات روحي و اخلاقي و موقعيت علمي و معنوي ايشان, مفهوم و معناي بسيار عظيمي را مي يابد كه در اين صورت همين جلال و رفعت معنوي آن بزرگوار خود مي تواند زمينه تحقيق و بررسي بسيار با ارزشي قرار گيرد.طرح درخواست شفاعت از آن بزرگوار در همان زيارتنامة "مشهور" كه تا به حال آن را القاء شده از "مقام عصمت" تلقي نمود اند و روايت پيوسته بدان كه در ضمن آن, امام زمان ايشان "حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام" زيارت ايشان را اسباب نيل به "شفاعت" و "درك رضوان خداوند" و "شايسته بهشت شدن" دانسته اند,هر يك به جاي خود براي "اهل معني" باز هم نمودار عظمت شخصيت و مراتب كمال معنوي ايشان است.دسته سوم: رواياتي كه به گونه اي ديگر نمودار "ارزش شخصيت" آن بزرگوار محسوب مي شوند و آنها اخبار و احاديثي هستند كه از طريق "حضرت فاطمه معصومه عليها السلام" به ما رسيده است, يعني ايشان در زنجيرة ناقلان آن احاديث قرار دارند و لقب "محدثة" آن گرامي نيز نمودار همين معناي حساس و ارزنده است. در اين مورد بخصوص به احاديثي كه به "فاطميات" مشهورند و نام آن حضرت نيز غالباً در سلسلة آنها مندرج است بايد اشاره نمود كه براي توجه به "قدر و ارزش" ايشان در خاندان رسالت,اين مطلب نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است.البته نگارنده اين مختصر بارها تاكيد نموده است كه اينك كه به لطف خداوند با پيروزي "انقلاب اسلامي" شهر قم و بخصوص "حوزةعلميه قم" در حقيقت به "عاصمة فرهنگي جهان تشيع" تبديل شده است, بايستي جداً د تمام موارد ذكر شده به صورت كاملاً "دقيق و علمي" تحقيق و بررسي صورت گيرد تا بتوان در هر موردي داوري و قضاوتي روشن و قطعي داشت ليكن در اين نكته نيز جاي ترديد نيست كه ميزان شهرت و موقعيت "حرم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام" در قم و همچنين شهرت "زيارت" و "زيارتنامه" ايشان در طول تاريخ, زمينة توجه رو به افزايش عموم شيعيان جهان بويژه انبوه مردم شيعه و دوستدار اهل بيت در ايران, به اين زيارتگاه مهم در مركز كشور ما بوده است و لذا مي توان با تاكيد تكرار كرد كه قرار گرفتن حرم آن حضرت در قم , دومين عامل استوارتر شدن موقعيت تاريخي "شهر قم" در طول تاريخ تشيع بوده است هم ا كنون با پايان گرفتن بحث به طرح "سومين عامل" مي پردازيم كه شايد ا هميت آن بيز از دو عامل ياد شده كمتر نبوده است.عامل سوم: سومين موضوعي كه موقعيت "قم" را در "تاريخ تشيع" به صورت شهري استثنائي درمي آورد, آن است كه در سخت ترين ايام قبل از آغاز غيبت صغري و كبراي امام زمان عليه السلام و در زمان به شدت "محدود و محصور" شدن سه امام معصوم,"امام جواد عليه السلام و امام هادي عليه السلام و امام عسكري عليه السلام" بوسيله "بني عباس" عمده و اغلب اصحاب آنها را "قميين" تشكيل مي داده اند.يعني حتي در آن ايام كه ارتباط با "ائمة هداة معصومين" بسيار مشكل و دشوار شده بود "شيعيان قم" توانسته بودند پيوند و رابطةخود را با "امامان معصوم " خود به خوبي حفظ و برقرار نمايند.در "تاريخ قم" عباس فيض آمده است كه "مردم قم" به "بني عباس" هيچگونه وجهي تحت هيچ عنواني نمي پرداختند, ليكن "وجوهات" خود را از هر طر يق ممكن به "ائمه شيعه" مي رسانده اند و همين موضوع سبب شده است كه عمال حكومت مجموعاً سه بار شهر قم را ويران نموده اند, من صحت اين موضوع را بررسي نكرده ام ليكن اگر براستي چنين شده باشد, قطعاً نام بردن از "شهر قم" به عنوان اصلي ترين "پايگاه تشيع" درحساس ترين مراحل تاريخ كاملاً صحيح است.