حال چنانچه اين "وحدت معنوي" باز هم در جهت تكامل خود گام برداشت، و رو به سمت انسجام و استحكام بيشتر از قبل به پيش ميرفت، گرايش به مكتب و ارزشهاي مكتبي سبب مي شود، جامعه در مراحله اول به مظاهر و نمودارهاي ارزشي مكتب خود احترام و ارج بيشتر نهاده و در ادامة اين سير با انسانهاي مكتبي تر و ارزشي تر در درون خود، عملاً برخوردي "مثبت" و "مناسب" خواهد يافت.و چنانچه اين هم گرائي مكتبي و باطني در جامعه به اوج رشد و كمال رسيد، كل جامعه نسبت به مظهر اعلاي مكتب و عتقاد خود، حالت كرنش، انقياد و نهايتاً نوعي "تابعيت" و "تلسيم" خواهد يافت و امام و پيشواي خود را در جهت پيشبرد "مكتب" وتحقق آمال "ملت" برخواهد گزيد.در اين حال كه نوعي "بيعت" ناگفته و ناخود آگاه با "رهبر صالح" در جامعه پديدار شده است و در صحنه و عرصة عمل، كل جامعه در حقيقت "رأس و قلب" خود را يافته است "ملت" تبديل به "امت" شده است. (12)حركت اصيل و عميق فرهنگي تشيع، پس از حادثة عاشورا، در پرتو ولايت و هدايت "امام سجاد عليه السلام" آغاز شد، در دوران امام باقر عليه السلام ابعاد مذهب روشنائي و وضوح بيشتري يافته و در زمان امام صادق عليه السلام تبديل به مكتبي كاملاً "واضح و علمي" شده بود، سطح شعور و آمادگي ذهني و روحي گروندگان به تشيع و اهل بيت نيز براي درك حقائق، آرام آرام به حدي متناسب رسيد و قابليت لازم براي اخذ مفاهيم را دارا شد، طبيعي است كه از اين پس اين مكتب متين و استوار، با افزايش گروندگان معتقد خود تبديل به "ملت" خواهد شد، ملتي كه به سمت "امت" شدن به پيش مي رود!