گريستند و ندانستند براى چه گريه مى كنند و چرا نشستند. حواريون گفتند: اى روح خدا و كلمه او، چرا
گريه مى كنيد؟فرمود: شما مى دانيد اين چه زمينى است ؟گفتند: نه ، گفت : اين زمينى است كه در آن جگر گوشه رسول احمد و جگر گوشه حره طاهره بتول همانند مادرم
را مى كشند، و در آن به خاكى سپرده شود كه خوشبوتر از مشك است چون خاك سليل شهيد است و خساك پيغمبران و
پيغمبر زادگان چنين است ، اين آهوان با من سخن گويند و مى گويند در اين زمين مى چرخد به اشتياق تربت
نژاد با بركت و معتقدند كه در اين زمين در امانند. سپس دست به آنها زد و آنها را بوييد و فرمود: اين پشك
همان آهوان است كه چنين خوشبو است به خاك گياهش . خدايا آنها را نگهدار تا پدرش ببويد و تسلى جويد
فرمود تا امروز مانده اند به طول زمان زرد شدند اين زمين كرب و بلا است و فرياد كشيد: اى پروردگار
عيسى بن مريم بركت به كشندگان حسين مده و به يارى كنندگان آنان و خاذلان او. و با آن حضرت گريستم تا به
رود درافتاد و مدتى از هوش رفت و به هوش آمد و آن پشك ها را در رداى خود بست و به من گفت : تو هم در
ردايت بينداز و فرمود: يابن عباس هرگاه ديدى خون تازه از آنها روان شد بدان كه ابوعبدالله در آن زمين
كشته شده و دفن شده .ابن عباس گويد: من آنها را بيشتر از يك فريضه محافظت مى كردم و از گوشه آستينم نمى گشودم تا در اين
ميان كه در خانه خوابيده بودم به ناگاه بيدار شدم ديدم خون تازه از آن ها روان است و آستينم پر از خون
تازه است من گريان نشستم و گفتم : به خدا حسين كشته شد على در هيچ حديث و خبرى كه به من داده دروغ نگفته
و همان طور بوده چون رسول خدا به او خبرها داده كه به ديگران نداده من در هراس شدم و سپيده دم بيرون
آمدم و ديدم كه شهر مدينه يكپارچه مه است و چشم جايى را نبيند و آفتاب برآمد و گويا پرده اى نداشت و
گويا ديوارهاى مدينه خون تازه بود من گريان نشستم و گفتم : به خدا حسين كشته شد و از گوشه خانه آوازى
شنيدم كه مى گويد صبر كنيد خاندان رسول كشته شد فرخ نحول روح الامين فرود شد با گريه و زارى .سپس به فرياد بلند گريست و من هم گريستيم در آن ساعت كه دهم ماه محرم بود بر من ثابت شد كه حسين را
كشتند و چون خبر او به ما رسيد چنين بود و من حديث را به آنها كه با آن حضرت بودند گفتم و گفتند: ما در
جبهه آن چه شنيدى شنيديم و ندانستيم چه خبر است و گمان كرديم كه او خضر است .(112)
99- اشك هر مؤ من
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاميرالمؤ منين (ع ) به حضرت حسين (ع ) نظر نموده پس فرمودند:اى اشك هر مؤ منى
حضرت حسين (ع ) عرض نمود: اى پدر، من اشك هر مؤ منى هستم ؟اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: بلى پسرم .(113)
100 - خبر شهادت حسين (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْابى عبدالله جدلى گفت : بر اميرالمؤ منين (ع ) داخل شدم در حالى كه حضرت حسين (ع ) در كنار آن حضرت نشسته
بودند، اميرالمؤ منين (ع ) دست بر شانه حسين (ع ) زد و سپس فرمود: اين كشته خواهد شد و احدى يارى او را
نخواهد نمود.راوى مى گويد: عرضه داشتم يا اميرالمؤ منين به خدا قسم اين زندگى بدى است . حضرت فرمودند: اين حادثه
حتما به وقوع مى پيوندد.حضرت على (ع ) به حضرت امام حسين (ع ) فرمودند: اى ابا عبدالله از قديم ثابت و مسلم شده كه تو اسوه و
مقتداى خلق مى باشى . حسين (ع ) عرضه داشت : فدايت شوم حالم چيست ؟حضرت على (ع ) فرمودند: مى دانى آن چه را كه خلق نمى دانند و عن قريب عالم به آن چه مى داند منتفع خواهد
شد، فرزندم بشنو و ببين پيش از آن كه مبتلا گردى ، قسم به كسى كه جانم در دست اوست ، بنى اميه خون تو را
خواهند ريخت ولى نمى توانند تو را از دينت جدا كرده و قادر نيستند ياد پروردگارت را از خاطرت ببرند.