بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْپيرمردى مشغول وضو بود، اما طرز صحيح وضو گرفتن را نمى دانست. امام حسن و امام حسين عليهمالسلام كه در آن هنگام طفل بودند. وضو گرفتن پيرمرد را ديدند. جاى ترديد نبود، تعليم مسائل و ارشاد جاهل واجب است، بايد وضوى صحيح را به پيرمرد ياد داد اما اگر مستقيما به او گفته شود وضوى تو صحيح نيست، گذشته از اينكه موجب رنجش خاطر او مىشود، براى هميشه خاطره تلخى از وضو خواهد داشت. به علاوه از كجا كه او اين تذكر را براى خود تحقير تلقى نكند. و يكباره روى دنده لجبازى نيفتد و هيچ وقت زير بار نرود.اين دو طفل انديشيدند تا به طور غير مستقيم او را متذكر كنند. در ابتد با يكديگر به مباحثه پرداختند و پيرمرد مىشنيد.يكى گفت: «وضوى من از وضوى تو كاملتر است».ديگرى گفت: «وضوى من او وضوى تو كاملتر است».بعد توافق كردند كه در حضور پيرمرد هر دو نفر وضو بگيرند و پيرمرد حكميت كند. طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر وضوى صحيح و كاملى جلو چشم پيرمرد گرفتند. پيرمرد تازه متوجه شد كه وضوى صحيح چگونه است. و به فراست مقصود اصلى دو طفل را دريافت و سخت تحت تاءثير محبت بى شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت.گفت: «وضوى شما صحيح و كامل است من پيرمرد نادان هنوز وضو ساختن را نمى دانم. به حكم محبتى كه بر امت جد خود داريد، مرا متنبه ساختيد، متشكرم»(126).