70 ابواسحق صابى - داستان راستان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 1

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

70 ابواسحق صابى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

«ابواسحق صابى» از فضلا و نويسندگان معروف قرن چهارم هجرى است. مدتى دربار خليفه عباسى و مدتى در دربار عزالدوله بختيار (از آل بويه) مستوفى بود. ابواسحق داراى كيش صابى بود كه به اصل حيد» ايمان دارند، ولى به اصل «نبوت» معتقد نيستند. عزالدوله بختيار سعى فراوان كرد بلكه بتواند ابواسحق را راضى كند كه اسلام اختيار كند، اما ميسر نشد. ابواسحق در ماه رمضان به احترام مسلمانان روزه مىگرفت و از قرآن كريم زياد حفظ داشت. در نامه ها و نوشته هاى خويش از قرآن زياد اقتباس مىكرد.

ابواسحق، مردى فاضل و نويسنده و اديب و شاعر بود و با سيد شريف رضى كه نابغه فضل و ادب بود دوست و رفيق بودند. ابواسحق در حدود سال 384 هجرى از دنيا رفت و سيد رضى قصيده اى عالى در مرثيه وى سرود كه مضمون سه شعر آن اين است:

«آيا ديدى چه شخصيتى را روى چوبهاى تابوت حركت دادند؟ و آيا ديدى چگونه شمع محفل خاموش شد؟».

«كوهى فرو ريخت كه اگر اين كوه به دريا ريخته بود دريا را به هيجان مىآورد و سطح آن را كف آلود مىساخت».

«ن قبل از آنكه خاك، تو را در برگيرد باور نمى كردم كه خاك مىتواند روى كوههاى عظيم را بپوشاند»(87).

بعدها بعضى از كوته نظران سيد را مورد ملامت و شماتت قرار دادند كه كسى مثل تو كه ذريه پيغمبر است شايسته نبود كه مردى صابى مذهب را كه منكر شرايع و اديان بود، مرثيه بگويد و از مردن او اظهار تاءسف كند.

سيد گفت: «من به خاطر علم و فضلش او را مرثيه گفتم، در حقيقت علم و فضيلت را مرثيه گفته ام»(88)

/ 128