26 در سرزمين منا - داستان راستان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 1

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

26 در سرزمين منا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردمى كه به حج رفته بودند، در سرزمين «مِنى» جمع بودند، امام صادق عليه السلام و گروهى از ياران، لحظه اى در نقطه اى نشسته از انگورى كه در جلوشان بود، مىخوردند.

سائلى پيدا شد و كمك خواست. امام مقدارى انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نكرد و گفت: به من پول بدهيد

امام گفت: «خير است، پولى ندارم» سائل ماءيوس شد و رفت.

سائل بعد از چند قدمى كه رفت پشيمان شد و گفت: پس همان انگور را بدهيد.

امام فرمود: خير است، آن انگور را هم به او نداد».

طولى نكشيد سائل ديگرى پيدا شد و كمك خواست. امام براى او هم يك خوشه انگور برداشت و داد. سائل انگو را گرفت و گفت: سپاس خداوند عالميان را كه به من روزى رساند.

امام با شنيدن اين جمله او را امر به توقف داد و سپس هر دو مشت را پر از انگور كرد و به او داد. سائل براى بار دوم خدا را شكر كرد.

امام باز هم به او گفت: «بايست و نرو»سپس به يكى از كسانش كه آنجا بود رو كرد و فرمود: «چقدر پول همراهت هست؟» او جستجو كرد، در حدود بيست درهم بود، به امر امام به سائل داد. سائل براى سومين بار زبان به شكر پروردگار گشود و گفت: سپاس منحصرا براى خداست، خدايا! منعم تويى و شريكى براى تو نيست.

امام بعد از شنيدن اين جمله، جامه خويش را از تن كند و به سائل داد. در اينجا سائل لحن خود را عوض كرد و جمله اى تشكرآميز نسبت به خود امام گفت. امام بعد از آن ديگر چيزى به او نداد و او رفت.

ياران و اصحاب كه در آنجا نشسته بودند گفتند: ما چنين استنباط كرديم كه اگر سائل همچنان به شكر و سپاس خداوند ادامه مىداد، باز هم امام به او كمك مىكرد، ولى چون لحن خود را تغيير داد و از خود امام تمجيد و سپاسگزارى كرد، ديگر كمك ادامه نيافت.(37)

/ 128