21 نصيحت زاهد - داستان راستان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 1

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

21 نصيحت زاهد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

گرمى هواى تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدينه و باغها و مزارع اطراف مدينه به شدت مىتابيد، در اين حال مردى به نام محمد بن منكدر كه خود را از زهاد و عباد و تارك دنيا مىدانست تصادفا به نواحى بيرون مدينه آمد، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشت اندامى افتاد كه معلوم بود در اين وقت، براى سركشى و رسيدگى به مزارع خود بيرون آمده و به واسطه فربهى و خستگى به كمك چند نفر كه اطرافش هستند و معلوم است كس و كارهاى خود او هستند، راه مىرود.

با خود انديشيد: اين مرد كيست كه در اين هواى گرم، خود را به دنيا مشغول ساخته است! نزديكتر شد، عجب! اين مرد محمد بن على بن الحسين (امام باقر) است اين مرد شريف، ديگر چرا دنيا را پى جويى مىكند؟! لازم شد نصيحتى بكنم و او را از اين روش باز دارم. نزديك آمد و سلام داد. امام باقر نفس زنان و عرق ريزان جواب سلام داد.

آيا سزاوار است مرد شريفى مثل شما در طلب دنيا بيرون بيايد، آن هم در چنين وقتى و در چنين گرمايى، خصوصا با اين اندام فربه كه حتما بايد محتمل رنج فراوان بشويد؟!

چه كسى از مرگ خبر دارد؟ كى مىداند كه چه وقت مىميرد؟ شايد همين الا ن مرگ شما رسيد. اگر خداى نخواسته در همچو حالى مرگ شما فرا رسد، چه وضعى براى شما پديد خواهد آمد؟! شايسته شما نيست كه دنبال دنيا برويد و با اين تن فربه در اين روزهاى گرم، اين مقدار متحمل رنج و زحمت بشويد. خير، خير، شايسته شما نيست.

امام باقر دستها را از دوش كسان خود برداشت و به ديوار تكيه كرد و گفت: «اگر مرگ من در همين حال برسد و من بميرم، در حال عبادت و انجام وظيفه از دنيا رفته ام ؛ زيرا اين كار، عين طاعت و بندگى خداست. تو خيال كرده اى كه عبادت منحصر به ذكر و نماز و دعاست. من زندگى و خرج دارم، اگر كار نكنم و زحمت نكشم، بايد دست حاجت به سوى تو و امثال تو دراز كنم. من در طلب رزق مىروم كه احتياج خود را از كس و ناكس سلب كنم. وقتى بايد از فرا رسيدن مرگ ترسان باشم كه در حال معصيت و خلافكارى و تخلف از فرمان الهى باشم، نه در چنين حالى كه در حال اطاعت امر حق هستم كه مرا موظف كرده بار دوش ديگران نباشم و رزق خود را خودم تحصيل كنم».

زاهد: عجب اشتباهى كرده بودم، من پيش خود خيال كردم كه ديگرى را نصيحت كنم. اكنون متوجه شدم كه خودم در اشتباه بوده ام و روش غلطى را مىپيموده ام و احتياج كاملى به نصيحت داشته ام.(31)

/ 128