بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْخوابى كه ديده بود او را سخت به وحشت انداخته بود. هر لحظه تعبيرهاى وحشتناكى به نظرش مىرسيد. هراسان آمد به حضور امام صادق و گفت: خوابى ديده ام ؛ خواب ديدم مثل اينكه يك شبح چوبين يا يك آدم چوبين، بر يك اسب چوبين سوار است و شمشيرى در دست دارد و آن شمشير را در فضا حركت مىدهد. من از مشاهده آن بى نهايت به وحشت افتادم و اكنون مىخواهم شما تعبير اين خواب مرا بگوييد.امام: «حتما يك شخص معينى است كه مالى دارد و تو در اين فكرى كه به هر وسيله شده مال او را از چنگش بربايى. از خدايى كه تو را آفريده و تو را مىميراند، بترس و از تصميم خويش منصرف شو».حقا كه عالم حقيقى تو هستى و و علم را از معدن آن به دست آورده اى. اعتراف مىكنم كه همچو فكرى در سر من بود؛ يكى از همسايگانم مزرعه اى دارد و چون احتياج به پول پيدا كرده مىخواهد بفروشد و فعلاً غير از من مشترى ديگرى ندارد. من اين روزها همه اش در اين فكرم كه از احتياج او استفاده كنم و با پول اندكى آن مزرعه را از چنگش بيرون بياورم.(52)