زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الذين بدلوا نعمة الله كفروا و احلوا قومهم دارا البوار. (...آنان كه نعمت خداى را به كفر تبديل
كردند و پيروان خود را در سراى هلاكت جاى دادند.)ابراهيم-27-28و اينچنين امام آشكار
كرد كه هارون منصب خلافت را غصب كرده وسلطنت و حكومت را،دزديده است.اين مطلب
خشم هارون را بر او(ع) بر انگيخت و به هنگامى كه شنيد امام او را به مبارزه مى طلبد و در
موضعى است كه در آن نرمش نيست،در سخن خود با امام(ع)به خشونت پرداخت (8)

و در هنگامى ديگر،وقتى هارون از امام(ع)راجع به فدك پرسيد تاآنرا به او باز پس دهد،
امام(ع)از باز پس گرفتن خوددارى فرمود مگر اينكه حدود آنرا نيز باز پس دهند.

رشيد پرسيد:حدود آن چيست؟

امام(ع)گفت:اگر حدود آنرا بگويم آنرا پس نخواهى داد.

هارون پاى فشرد تا حدود آنرا براى او معلوم دارد و امام(ع)جز آنكه مرزهاى فدك را تعيين
كند چاره اى نديد و گفت:

«مرز نخستين عدن است »وقتى هارون اين سخن را شنيد چهره اش برافروخت.امام(ع)
همچنان به سخن ادامه داد:«مرز دوم سمرقند»رنگ هارون به تيرگى گرائيد و خشمى بيكران
او را فرا گرفت.اما امام(ع)گفتارخود را پى گرفت و فرمود:«مرز سوم افريقا»رنگ هارون سياه
شد و باآوائى كه خشم از آن مى باريد گفت:«هيه »و امام،حد آخر را بيان فرمود وگفت:«از
ساحل دريا تا ارمنستان ».

رشيد خويشتندارى از دست بداد و گفت:

-آنوقت براى ما چيزى باقى نمى ماند.

-«ميدانستم كه تو آنرا باز پس نخواهى داد» (9) .

محور چهارم-بيدار كردن وجدان انقلابى امت از راه تشويق آنان براى شورش و مبارزه.
شورش و مبارزه را علويان بكار گرفتند تا وجدان اسلامى و اراده اسلامى را از سقوط در برابر
حكام منحرف نگاهدارند.پيشوايان(ع)

از متعهدان با وفاى آن كار پشتيبانى ميكردند.

هنگاميكه حسين بن على بن حسن-صاحب واقعه فخ- (10) بر آن شد تا عليه اوضاع فاسدى كه
با هر كس كه شيعه و علوى و طرفدار امام بود،توهين وشكنجه هاى شديد اعمال مى كرد،
شورش كند،نزد امام موسى(ع)رفت و ازاو در باب قيام خود مشورت كرد.امام روى بدو كرد و
گفت:«تو به قتل ميرسى،از رفتن صرفنظر كن.مردم فاسقند و به ظاهر ايمان دارند و در دل
نفاق و شرك مى ورزند،انا لله و انا اليه راجعون.خداى شما را از پيروان خودبه شمار آورد».

هنگاميكه امام موسى(ع)واقعه قتل حسين را شنيد بر او گريست وسجاياى او را بيان كرد و
بر او ناليد كه:«انا لله و انا اليه راجعون.به خدا سوگند،مسلمانى صالح و روزه گير و قدرتمند كه
امر به معروف و نهى ازمنكر ميكرد و خانواده اش مانند نداشت،درگذشت (11)

وقتى موسى هادى از دست علويان به ستوه آمد،آنان را به مرگ ونابودى بيم داد و امام
موسى(ع)را به ياد آورد و گفت:

«بخدا سوگند حسين جز به فرمان او خروج نكرد و جز از مهر او ازچيزى پيروى نميكرد.چه،
او در ميان اهل اين خاندان عهده دار كار دين است (12) »

پس اصحاب او خروشان نزد امام شتافتند و به او پند دادند كه پنهان شودتا از شر آن كافر
سركش رها گردد.

امام(ع)لبخند زد و به قول كعب بن مالك شاعر تمثل فرمود:

«سخينه را گمان چنين است كه بر پروردگار خويش پيروز مى گردد.امابزودى مغلوب خواهد
شد.

/ 173