قسم دوم - زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قسم دوم

حكومت بر اساس قاعده بيدينى يا كافرى استوار باشد و عهده دار شدن زمامدارى از
خلال(نظريه اى از نظريات جاهليت بشرى)به عمل آيد.

پس چنين حكومتى،خطرى بسيار بزرگ عليه اسلام دارد و در چنين هنگامى دو وضع پيش
مى آيد:

1-وضعى كه نظريه اسلام و مبادى آنرا تهديد ميكند.

2-صورتى ديگر كه نظريه اسلام از انحراف دور باشد.

اما هيچيك ازين دو فرض امكان وقوع ندارد.زيرا وقتى حكومت درقانونگذارى بر اساس
جاهليت بنا شده باشد،يعنى قاعده و نظر حكومت براى زندگانى مردم بر مبانى جاهليت
بنيان گرفته باشد و از مفاهيم و افكار جاهليت دفاع كند و با طرح و ساخت جاهليت همه
امكانات و قدرتهاى خود را بسيج كند تا امت را از مكتبش دور سازد و از مفاهيم دينى اش جدا
سازد،در چنين حالتى خطر مسلم و شديد،اساس وجود اسلام را تهديد ميكند.

در پرتو حقايقى كه گفتيم،ناچار بايد براى درك قيام حسينى كوشيد،بخصوص پس از آنكه
حقيقت كناره گيرى موقت امام حسن را از معركه سياست دانستيم و از اعلام پيمان صلح او با
معاويه آگاهى يافتيم،حقيقتى كه نتيجه عدم توفيق كامل اقدامات آن امام(ع)براى ادامه
تجربه اسلامى و برنامه آن بود.موجبات اين عدم توفيق را نيز ديديم.همچنين بحران شديد و
افزونى شك امت را نزد پايگاه هاى مردمى كه تجربه امام على(ع)بر آنها تكيه داشت و مشكل
آن در مدت رهبرى امام حسن(ع)(بنابر موجباتى كه گفتيم)دو چندان گرديد.تا آنجا كه پيش
از آن كه موفق شود دشمنان خود را رسوا سازد،قدرت ادامه جهاد را از دست داد.

اين حقايق،امام حسن(ع)را واداشت كه بطور موقت كار سياسى ونظامى را رها سازد تا
بتواند دوباره اعتماد توده ها و رهبرى خود را بازيابدو نقش معاويه و روش جاهلى او را در نظر
امت روشن سازد.معاويه در اواخرعمر،همه اعتبارهاى معنوى كه كوشيده بود در نظر
مسلمانان ايجاد كند از دست داده بود بطورى كه حتى يزيد كه پسر و وليعهد او بود نتوانست
براى او مجلس ترحيم بر پا كند و حتى نتوانست يك كلمه درباره او بگويد و ياد خيرى ازوكند.
هنگامى كه «ضحاك بن قيس »،بر منبر رفت تا خبر مرگ معاويه را به مردم بدهد،نتوانست از
معاويه و از كارهاى او ستايش كند و از مرگ اوابراز تاثر و تاسف نمايد.او تنها به اين كلمه
بسنده كرد كه بگويد:«معاويه مرد و با كردار خود رفت ».

معاويه كه در اثر متاركه جنگ با امام حسن(ع)زمام امور را بدست گرفت،كوشيد كه عادت
رهبرى جاهليت خود را از دو ديدگاه ادامه دهد:

/ 173