سطح فقهى - زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سطح فقهى

از مفهوم شايع فقهى كه «تزاحم »اصطلاح كرده اند،منظور اين است كه اگر مقدمه واجب اهم،
متوقف بر حرام باشد،به دليل حرمت مقدمه،نمى توان اجراى آن امر واجب را ترك كرد بلكه
انجام دادن واجب اهم،واجب است.

مثلا وقتى نجات كسى از غرقه شدن،متوقف بر اين امر باشد كه وارد زمين كسى شويم كه
صاحب آن راضى نيست كه كسى وارد آن زمين شود،در چنين حال،شارع مقدس جايز
دانسته است كه بدون رضاى مالك،به آن زمين وارد شويم.

در چنين مورد،حرمت ملكيت ساقط ميشود،زيرا عمل نجات دادن غريق ازمقدمه حرام كه
ورود در زمين كسى بدون رضاى اوست مهمتر است.چنانكه رسول اكرم در بعضى از جنگهاى
خود به اين اصل عمل مى فرمود و آن وقتى بود كه لشكريان وى(ص)ناچار بودند از زمينهاى
زراعت شده كه صاحبان آن مالك آن بودند،بگذرند و از رسول اكرم(ص)خواستند عوض
محصولى كه لشكريان او تلف كرده بودند،پرداخته شود ولى رسول الله نپذيرفت.بلكه فرمان
داد سپاه از سراسر مزرعه عبور كند.رسول اكرم(ص)چنين عمل مى فرمود،زيرا نتيجه از
مقدمه مهمتر بود.زيرا سپاه به اين منظور ميرفت تا بادگرگونسازى،چهره جهان را از ظلمات
به نور در آورد.پس،بهاى نابودى مزرعه اى ناچيز در مقابل چنان هدفى عظيم،چه ارزشى
داشت؟سپاه اسلام به سوى هدفهاى بزرگ مى شتافت تا در سراسر جهان و در خطى طولانى،
عدالت را پديد آورد و حفظ كند.

اين امر از جنبه فقهى مقبول است.چه،قاعده مزبور چنين مقرر ميداردكه اگر اجراى واجب
بر مقدمه حرام متوقف باشد و ملاك وجوب از ملاك حرمت اقوى باشد،بايد واجب را بر حرام
مقدم داشت.

از خلال اين مفهوم فقهى و اين اجتهاد سياسى،پيرامون پديده اى كه ما در صدد مناقشه و
تحليل آنيم،اين پرسش پيش مى آيد:

امام(ع)چرا در رفتار و در مواضع سياسى خود،اين قاعده فقهى راعمل نكرد،كسانيكه به
سياست امام ايراد گرفته اند،همين مطلب را دستاويزكرده و گفته اند:اگر على(ع)از اين قاعده
فقهى استفاده ميكرد و از خلال آن،كوشش خود را در تملك زمام رهبرى مجتمع اسلامى و
عمل به احرازدستاوردهاى بزرگ اسلامى،صرف واجب مى نمود،موجبات شرعى(فقهى)

نيز وجود داشت.بخصوص اگر او زمام رهبرى را همچنان در دست ميداشت،بزودى ابواب
خير و سعادت به روى مسلمانان گشوده ميشد و حكومت خدابر روى زمين در جهان اسلام بر
پا ميگرديد.اينك پرسش بصورتى دقيق تر چنين طرح ميشود:چرا امام(ع)متوجه اين امر
نشد كه هدف بزرگتر خود را صورت تحقق بخشد و چرا معاويه را در استاندارى شام،حتى
براى مدتى كوتاه رهانكرد و چرا از اموال مسروقه كه بنى اميه از بيت المال مسلمانان به
غارت برده بودند و لو بطور موقت صرف نظر نفرمود؟...بارى،چرا اين كارها را
بامفهوم «تزاحم »كه از آن سخن گفتيم،منطبق نكرد؟

/ 173