روش عمر در عطايا
(7)در زمان رسول اكرم(ص)،عطاى از بيت المال ميان مسلمانان به حصه مساوى بخش
مى گرديد و در عصر ابو بكر نيز چنين بود.اما عمر در ميزان سهميه مسلمانان به برترى و
تفاوت قائل گرديد به اين نحو كه،سابقين را بر غيرسابقين در اسلام برترى داد و مهاجران
قريش را بر غير آنان از مهاجران و همه مهاجران را بر انصار و عرب را بر عجم و مولا را به زير
دست برترى نهاد (8) .
به اين ترتيب عمر اختلاف طبقاتى را در جامعه اسلامى پايه گذارى كردو آتش اختلاف را
بين «ربيعه »و«مضر»و ميان «اوس »و«خزرج »برافروخت (9) ...
و كشمكش نژادى را بين عرب و عجم و بنده و مولى (10) بوجود آورد.حتى عمردر پايان عمر به
خطرناكى روش خود متوجه گرديد و تصميم خود را به رجوع به مبداء يكسانى و برابرى در
عطا ابراز كرد و گفت:«اگر امسال زنده مانم در ميان مردم مساوات برقرار مى كنم و سرخ را بر
سياه برترى نمى دهم و عرب را بر عجم فضيلت نمى نهم و آن سان مى كنم كه رسول خدا(ص)
و ابو بكربه آن عمل كردند (11) .
شورى
منظور ما از«شورى »طريقه عمر است در برگزيدن شش تن از قريش ومقدم داشتن آنان بر
امت مسلمان به عنوان نامزدان خلافت پس از خود (12) .
اين پيشنهاد در نفوس بسيارى از بزرگان قريش و مردم قبيله هاى آنان و يارانشان موجب
ايجاد بلند پروازيهاى سياسى كرديد كه آنرا حتى در خواب هم نمى ديدند.چه،ملاحظه
مى كردند كه بعضى از آنان كه عمر نامزد خلافت كرده بود از هيچ حيث بر اينان مزيت ندارند
بلكه بسا امتياز و برترى كه اينان در بسيارى از خصوصيات بر آنان دارند.وقتى امام على(ع)را
كه نامزد اكثريت مسلمانان بود از خلافت كنار گذاشتند و عثمان بن عفان را كه نامزد
اشراف قريش بود نامزد خلافت كردند،بلند پروازيها در انديشه ها جايگزين گرديد وقوت گرفت.
عبد الرحمن بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود در مقام بى طرفى قرار گرفت و
نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در ميان آنان يكى را
برگزينند.
...از على خواست تا با او به كتاب خدا و سنت رسول الله و روش ابو بكرو عمر بيعت كند.اما
امام على(ع)فرمود:«...نه كه با جهد و كوشش خود دراين كار مى كوشم.»
همين مساله را كه از على خواست،از عثمان نيز طلبيد و عثمان در دم با او موافقت كرد...پس
با عثمان به خلافت بيعت كرد.
امام على(ع)ناخشنودى خود را از نتيجه مزبور با اين سخن بيان فرمود:
«هرگز كار مسلمين را تسليم نكردم (13) و درين ماجرا جز بر من ستم نرفته است »
آنچه از عاقبت شورا و نتايج آن حاصل آمد،پيدا شدن احزاب و دسته بنديهايى بود كه بر
دوستيهاى شخصى كه داراى هدفهاى شخصى بود،بنا شده بود وموجبات شكايت و نارضائى
مردم را از عثمان و نزديكان و خاصان او وواليان و نمايندگان او در شهرهاى در هم ريخته
فراهم آورد.علل ديگر درروش عثمان و چاره جوئى هاى او در سياست مالى و ادارى و اجتماعى،
موجب آن شد كه كار ناخشنودى مردم چندان بالا گرفت كه در نتيجه به شورش مردم و
كشته شدن عثمان انجاميد.