چرا امام(ع)خلافت را نپذيرفت؟
آيا پذيرفتن خلافت فرصتى براى دگرگون ساختن دستگاه نبود؟در پايان سخن راجع به امام رضا(ع)اين پرسش بر خاطر ميگذرد كه چرا امام،وقتى مامون
خلافت را به او(ع)پيشنهاد كرد،آن را نپذيرفت.آيا آن كار فرصتى براى نيل به هدفهاى امام نبود كه عقايد خود را تحقق بخشد؟
پس چرا آن فرصت را از دست داد؟
اينك،با بيان نكات زير،پاسخ:1-وقتى مامون،خلافت را به امام پيشنهاد كرد،مورد اطمينان امام(ع)نبود.2-اگر امام(ع)خلافت را عهده دار ميگرديد به اين معنى بود كه درسراسر كشورهاى اسلامى،
در اداره همه امور مسئول مى شد و اين كار به دستگاهى مطلع و آگاه نياز داشت تا بتواند
برنامه اسلامى را در حكومت،موبمو و بااخلاص و امانت تمام به مرحله اجرا در آورد.پايگاههاى
امام گرچه داراى سوزان ترين عاطفه و احساس بودند اما به آن درجه عميق از درك و
آگاهى نرسيده بودند كه نظريه هاى وى را به كمال دريافته باشند.مساله در حقيقت تغيير
ظاهرى نبود،بلكه مبناى اساسى داشت و بايستى بر پايه آگاهى عميق و درك مخلصانه امور
عمل ميشد.آيا براى امام(ع)امكان داشت به سوى دستگاه عباسيان كه سراپا فسادو انحراف بود گامى
بردارد و از آنان بخواهد كه اسلام و حدود آنرا صورت عمل دهند.در آن هنگام امكان پذيرفتن
چنين امرى وجود نداشت.امانپذيرفتن ولايتعهدى چنانكه گفتيم كارى اختيارى نبود بلكه
توام با اكراه و اجبارو فشار سياسى بود.امام(ع)از آن موضع بسى رنج كشيد و وقتى آن سمت را به اجباربه وى دادند چون
مى دانست كه مامون اين كار را براى آن كرد كه حكومت در حال سقوط خود را نجات دهد و
حوادث بنيان كنى را كه در آن هنگام به وجود آمده بود از راه دولت خود دور گرداند،پس،
ميخواست كه با جلب امام(ع)و پايگاههاى وى حكومت در حال سقوط خود را از خطر برهاند (15) .و ولايتعهدى شرطى بود كه مامون تعيين كرد تا از برخى دستاوردهاى سياسى استفاده كند
كه بار بسيارى از دشواريهاى حكومت او را از دوشش برميداشت.رفتار او با امام صادقانه نبود بلكه نقشى بود كه ميخواست آنرا با دقت اجراكند تا به نتيجه
دلخواه برسد (16) .امام(ع)از تلخى غربت و محاصره،زجر فراوان مى كشيد و محاصره وى به نوعى خاص بود.
گرفتارى او،گرفتارى در سياهچال يا زندان،آن سان كه رشيد بر امام كاظم(ع)روا مى داشت
نبود،بلكه در با شكوه ترين كاخ،همراه گروهى خدم و حشم گرفتار و محصور بود و آنان
جاسوسان و خبر چينان مامون بودند و همه خبرها را مو بمو به اطلاع حكومت مى رساندند و
مانع آن ميشدند كه مردم و طرفداران امام(ع)با او عليه السلام ملاقات كنند.امام رضا(ع)با مامون بسيار سختگير بود.روزى بر او وارد شد و ديد مامون وضو ميسازد و
ديد كه غلامى آب بر دست او مى ريزد تا او وضوبسازد.امام به او فرمود:«در عبادت خدا براى
خود شريك مگزين »امام(ع)
با چنين صراحت و قدرت با مامون رفتار ميكرد و از كردار او عيب ميگرفت و آن را مى سنجيد.
مامون نيز به پذيرفتن مواعظ و پندهاى امام تظاهر ميكرداما كينه و دشمنى امام(ع)را در
دل ميداشت.وقتى مامون تصميم گرفت مركز خلافت را از مرو به بغداد منتقل سازد،امام(ع)
را مسموم كرد و درحقيقت زان پس كه امام(ع)همه كوشش خود و امكانات خويش را
براى اسلام و اعتلاى كلمه آن به كار برد،پاداش او(ع)را داد.