افتراها و خبر چينى ها با شكست روبرو گرديد
1-همه خبرها و افتراها هميشه با شكست روبرو ميگرديد،بى آنكه از نظر كشف اطلاعاتدرباره حقيقت كار و فعاليتهاى امام(ع)به نتيجه برسد.جاسوسان خليفه،هميشه وقتى باز ميگشتند تاكيد ميكردند كه در سراى آن بزرگوار(ع)،
چيزى كه مايه شك باشد وجود نداشته است. (5) اين خبر به متوكل آرامش ميداد و نسبت به
حضرت امام(ع)،قدردانى و احترام خاصى ابراز ميداشت.امام هادى(ع)،هر بار كه خانه اش مورد بازديد قرار ميگرفت،موفق مى شد آنچه را كه مشكوك
بود پنهان سازد زيرا پولها و نوشته هائى به حضرتش فرستاده مى شد كه لازم بود از نظر دولت
پنهان ماند.هر گاه ميخواست كارى را كه آشكار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)،محظورى
داشت،پنهان دارد،روش رمز به كار مى برد (6) .2-هر وقت سراى امام(ع)مورد بازرسى قرار ميگرفت،با نهايت آرامش و سكون،خود را به بى
اعتنائى مى زد و طورى وانمود مى فرمود كه از بيگناهى خود اطمينان دارد.به پاسبانانى كه
براى تجسس مى آمدند كمك ميكرد تا ماموريت خود را انجام دهند.براى آنان چراغ
مى افروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان ميداد تا براى دولتيان ايجاد شبهه نشود كه او
فعاليت غير عادى دارد.اگر امام(ع)جز اين موضعى اتخاذ مى فرمود،با رفتار خود شك حكمرانان را در مورد
فعاليتهاى خويش بر مى انگيخت.بارها خانه امام رابازرسى ميكردند و آن در اثر سخن
چينيهاى «بطحانى »نزد متوكل بود كه مى گفت امام داراى پول و اسلحه مى باشد و متوكل
بيدرنگ به «سعيد»حاجب،فرمان ميداد به خانه امام(ع)حمله برد و هر چه پول و اسلحه
بدست مى آوردنزد او آورد.يك بار«سعيد»بوسيله نردبانى از خيابان وارد پشت بام خانه امام(ع)گرديد و در تاريكى از
نردبان پائين آمد و نمى دانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(ع)با كمال آرامش او را ندا در داد
و فرمود:«اى سعيد بر جاى باش تا شمعى برايت بياورم ».سعيد گفت:بر جاى ماندم تا شمع
آوردند.در نور شمع پائين رفتم.او را ديدم،عبائى پشمين بر تن و كلاهى از همان جنس بر سر داشت و
سجاده او به حصيرى در برابرش گسترده،روى به قبله دارد.پس مرا گفت:«اينك خانه ها-يعنى اطاقها-»وارد آن غرفه ها شدم و بازرسى كردم و چيزى
نيافتم ».سعيد كوشيد از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اماامام(ع)اين آيه را
تلاوت كرد:و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون .(زود است كه ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.) (7)
در رويدادى ديگر به متوكل خبر رسيد كه از شهر قم كه يكى از مراكزطرفداران امام(ع)بود،
اموالى به حضرت او فرستاده اند.متوكل به وزيرخود«فتح بن خاقان »دستور داد كه مراقب
اوضاع باشد و نتيجه را به او خبردهد.وزير گماشته خود را كه ابو موسى نام داشت بر اين
گماشت تا جريان رازير نظر گيرد و به او خبر آورد (8) .