اختيار و برنامه ريزى
زان پس كه امام(ع)واقعيت امت را از لحاظ فكرى و عملى فهميد وشرايط سياسى و محيط رادانست و واقعيت سياسى را كه امت در آن ميزيست و قدرت و امكانات او را كه ميتوانست با آن
روبرو شود و مبارزه سياسى را آغاز كند،شناخت،قيام به شمشير و پيروزى مسلحانه و فورى را
براى بر پا داشتن حكومت اسلامى كافى نديد.چه،بر پاى داشتن حكومت و نفوذ آن در امت،به
مجرد آماده كردن قوا براى حمله نظامى وابسته نبود.بلكه پيش از آن بايستى سپاهى عقيدتى
تهيه ميشد كه به امام و عصمت او ايمان مطلق داشته باشد و هدفهاى بزرگ او را ادراك كند و
در زمينه حكومت،از برنامه اوپشتيبانى كرده و دست آوردهائى را كه براى امت حاصل
ميگرديد پاسبانى نمايد (1) .گفتگوى امام صادق(ع)با يكى از اصحاب خود مضمون گفته ما راآشكار ميسازد.از سدير صيرفى روايت است كه گفت:«بر امام(ع)وارد شدم و گفتم خداى را چه نشسته اى.گفت:اى سدير چه اتفاق افتاده است؟
گفتم:از فراوانى دوستان و شيعيان و يارانت سخن ميگويم.گفت:فكر ميكنى چند تن باشند؟
گفتم:يكصد هزار.گفت:يكصد هزار؟
گفتم:آرى و شايد دويست هزار.گفت:دويست هزار؟
گفتم:آرى و شايد نيمى از جهان.صيرفى سخن را چنين ادامه داد كه:آنگاه خاموش گرديد.و چون همراه با صيرفى به
سوى «ينبع »رفتند و امام(ع)به گله بزها نگريست او راگفت:اى سرير،اگر شيعيان ما به تعداد
اين بزها رسيده بودند بر جاى نمى نشستم (2) ».از اين احاديث چنين نتيجه ميگيريم كه امام(ع)به اين امر ايمان داشت كه تنها در دست
گرفتن حكومت كافى نيست و مادام كه حكومت از طرف پايگاههاى آگاه مردمى،پشتيبانى
نشود،برنامه دگرگونسازى و اصلاح اسلامى محقق نميگردد.نيز بايد پايگاههاى مزبور،
هدفهاى آن حكومت را بدانند و به نظريه هاى آن ايمان داشته باشند و در راه پشتيبانى آن گام
بردارندو موضعهاى آن حكومت را براى توده هاى مردم تفسير كنند و در مقابل گردبادهاى
حوادث پايدارى و ايستادگى به خرج دهند.در برابر اين واقعيت،ناچار بايد برنامه اى سريع
تنظيم كرد كه دو هدف را تعقيب كند.اول-عمل به منظور بنياد كردن اين پايگاههاى مردمى و تسلط بر آن و تنظيم روشهاى عملى
آن وقتى كه با انحراف روبرو گردند و«توده رابطى كه داراى روشهاى مخصوص در نظام كار
باشد»براى آن ايجاد كنند.بنابر اين،بناى پايگاه مردمى متين و استوار كه داراى روشهاى
منظمى باشد،پايگاهى است كه براى امام و براى نهضت اين جهانى بمنظور در دست گرفتن
حكومت،صالح باشد.