در مسير هماهنگى جنبش دگرگونساز پيشوايان(ع)
با خط احكام اسلامى كه بيان كرديم:
تا اينجا توانستيم بيان كنيم كه امامان اهل بيت تا چه اندازه در التزام به خط احكام اسلامى
كه مبتنى بر عمل اجتماعى بود موفق گرديدند.اين مطلب امرى است كه به ما رخصت
ميدهد تا اگر به ديده اعتبار به آن بنگريم راه ما راهموار سازد،و مى بينيم كه پيشوايان(ع)در
آگاهى ما،ترجمه آئين زنده سراسر شريعت اسلامى و خطوط و تفصيلات آن را مجسم
ميسازند و همانا كه نصوص اسلامى،حقيقت اين آگاهى تازه را تا درجه التزام و دلبستگى
امامان اهل بيت به مطالب شريعت با روشهاى گوناگون و با اسلوبهاى مختلف بر ماعيان
ميسازد.مطالب متنوع كه درباره آنان گفته شده است نشان ميدهدكه خاندان نبوت تا چه
حدى بر شريعت اسلامى پاى بندند.منجمله گاهى گفته اندآنان پيشوايان امت (1) و«باب حطة » (2)
مى باشند.
جاى ديگر گفته اند كه آنان پاكيزه گانند از هر گونه پليدى و كسانى هستند كه خدا آلودگى و
ناپاكى را از آنان دور گردانيده است.باز گفتند:آنان كشتى نوح اند،هر كس سوار شود رسته
است و هر كس تخلف ورزد غرقه شده (3)
هنگاميكه پيشوايان،طرح هماهنگى جاويد مكتب اسلامى را مسجم مى ساختند، ناچار
بوده اند كه شرايط و اوضاع پيچيده را در جهان افراد و جوامع را،آن سان كه مفهوم آيات و
حكمت قرآن فريضه كرده است،مراعات كنند وخط اسلامى را كه بر فعاليت اجتماعى بنا شده
بود و ما به آن قبلا اشارت كرديم،تجسم دهند.
درستى اين سخن وقتى معلوم مى گردد كه از زاويه و نظر عقيدتى و مسلكى به پيشوايان نظر
افكنيم.
اما در سطح تطبيقى مسائل با يكديگر،اين مساله بسى جدى تر و روشن ترو در صورتى حاد
نمايان مى گردد.كسى كه در حيات اسلامى در پى خط امامت باشد،و اين خط را پيروى كند،
مى بيند كه خط مزبور نزد پيشوايان ازدو قاعده ناشى مى گردد:يكى از آندو قاعده اين است
كه مو به مو و حرف به حرف به مكتب اسلامى ملتزم باشند و در هيچ يك از مسائل آن به
طوراطلاق تفريط نكنند.
قاعده دوم آن است كه از لحاظ سياسى و اجتماعى و عقلى اوضاعى رارعايت كنند كه در
محيط امت برپاست و طريقه اى برپاى سازند كه بتوان درپرتو آن متكفل خدمت مكتب و امت
بود و از مصلحت عالى اسلامى به هيچوجه تجاوز نكرد و در مقابل سياست روز و واقع،چه از
دور و چه از نزديك طوق اطاعت به گردن نينداخت.
اين دو قاعده كه از خط امامت سرچشمه مى گيرد،هر دو در يك خط و در يك عرض قرار دارند.
بنابراين،تمسك حرفى و مو به مو به مكتب بايد به نحوى باشد كه با كار مثبت همراه باشد و
آن كار مثبت،شكل و حدود و زمينه فكرى و روانى و اجتماعى را كه انسان در كنار آنها زيست
مى كند مشخص سازد.
يكى از مثالهاى روشنى كه درين زمينه يعنى در تاريخ روشن پيشوايان(ع)
وجود دارد اين است:
زان پس كه امت در جوى منحرف به زندگانى ادامه داد،منحرفان و اشخاص بى لياقت اداره
كارهاى امت را در امور ادارى و قضائى بدست گرفتند و درمساله عطا،يعنى بخشش از بيت
المال در جامعه اسلامى بجاى عدالت وبرابرى،بين اشخاص،تفاوت گذاشتند و روح عشيرتي و
قبيله اى را جايگزين مفهوم اسلامى تقوى كردند،و بالجمله بازى با نصوص اسلامى و
تشريع معمول گرديد.