زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسول اكرم از دعوت پنهانى خود دو منظور داشت:

1-پيشتازان مؤمن در معرض خطر قرار نگيرند.چه،هر عمل فاشيستى حركت جنبش را فلج
و از كار مى انداخت و ارتباط آن را با افراد مى گسست و ازين روى آن را به آشفتگى و تباهى
مى كشيد.

2-افزودن عده كافى از مؤمنان به رسالت و مكتب تا در تحول به اسلام به شايستگى و با ايمان
مسئوليت هاى مكتب را تحمل كنند.

هنگامى كه فعاليت مسلمين و عده آنان روى به فزونى گذاشت اگر چه امور عبادى را در
شكاف هاى كوهساران و در دره ها انجام مى دادند اماپوشاندن كار آنان و فراهم آمدنشان و
نمازشان كارى دشوار مى بود.از اين رو،رفته رفته قريش به وجود دعوت پى بردند و حساب كار
خود را كردند و كوشيدنداز چگونگى كار آگاه گردند و در پيرامون پيروان آئين نو تفصيلاتى
بدست آورند.

پس جاسوسانى گماشتند تا محل هائى را كه مسلمين در آن مى زيستند و محلهايى را كه در
آن اقامت مى ساختند و جائى كه به مسافرت مى رفتند و بالجمله هرجاكه بودند آنجا را
مراقبت كنند و از خبرهاشان آگاه گردند.

روزى از روزها در حالى كه سعد بن ابى وقاص با چند تن از اصحاب رسول الله در يكى از
راه هاى تنگ كوهستان مكه نماز مى گزاردند،چند تن ازمشركان به آنان گذشتند و ازين عمل
خشمگين شده و آن اعمال را عيب دانستندتا كار به زد و خورد كشيد.سعد بن ابى وقاص
مردى از مشركان را با استخوان فك شتر ضربه اى زد و سر او را شكافت و اين نخستين خونى
بود كه در اسلام ريخته شد (3) .

اين رويداد خطير،رسول اكرم را بيمناك نساخت بلكه آن واقعه را آشكارشدن جزئى از دعوت
به حساب آورد كه امرى طبيعى بود.زان پس،كار آئين نو در مكه فاش گرديد و به پايه اى از
انتشار رسيد كه ديگر پنهان داشتن كامل آن امكان نداشت.پس وقت آن فرا رسيد كه دعوت
علنى گردد.

پس از آنكه رسول خدا اطمينان يافت كه عناصر ضرورى براى اين مرحله تكامل يافته است،به
طرزى نوين به دعوت شروع كرد.زيرا عده مسلمين و فهم آنان از اسلام به حدى مناسب
رسيده بود و به اندازه اى نيرومند شده بودند كه ديگر امكان نداشت بتوانند آنان را از ميان
بردارند.علاوه بر اين نظر به سايراوضاع و احوال و شرايط اجتماعى از قبيل پشتيبانى عم او
ابوطالب(رض)

از پيامبر اكرم(ص)و ايمان آوردن جماعتى مانند حمزه عموى او،اسلام عزت و احترام كسب
كرده بود.

«عنصر دوم از عناصر دعوت درين مرحله نزديك به رشد و تكامل بوداز اين روى امت را به
تبليغ آگاه ساخت و عده اى بسيار از كسانى كه دعوت را بر آنان عرضه كردند،اسلام آوردند (4) »

اين مرحله مدت سه سال استمرار يافت تا خداى تعالى فرمان داد كه نبى اكرم دين الهى را
آشكار سازد.

فرمان حق تعالى درين مورد چنين بود:

فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين (كارى را كه به انجام آن فرمان يافته اى آشكارا كن و
از مشركين روى بگردان.

حجر-94)

انذر عشيرتك الاقربين (خويشاوندان نزديكت را بيم ده-شعرا 235)

قل انى انا النذير المبين (بگو همانا كه من بيم دهنده آشكارم-حجر-89)

/ 173