زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مساله اول:

اعتقاد به اين مطلب كه برخورد سلبى و منفى و اهمال در مورد آينده دعوت تاثيرى ندارد و
امتى كه بزودى در محيطشان دعوت واقع مى گرددمى تواند از دعوت پشتيبانى كند و
جلوگيرى از انحراف را تضمين نمايد.

به عبارت ديگر ممكن است چنين پنداشت كه از نظر رسول اكرم(ص)جاى نگرانى نبوده
است كه دعوت پس از او از بين برود بلكه حضرتش يقين داشته است كه امت دعوت صحيح را
ادامه خواهد داد و از انحراف جلوگيرى خواهد كرد.

بر واقعيت چنين اعتقادى دليلى در دست نيست،بلكه طبيعت اموربر خلاف آن دلالت دارد،
چه دعوت به حكم اين بود كه در آغاز،عملى دگرگون كننده و انقلابى بوده است و هدفش
ساختن امت و از بيخ و بن بركندن همه ريشه هاى دوران جاهليت بوده است.پس وقتى ساحت
اجتماع از رهبرآن تهى ماند و قائد آن اجتماع را بدون هيچگونه برنامه ريزى ترك مى كردآن
جامعه در معرض بزرگترين خطر قرار مى گرفت.

الف:در چنين وضع،خطرهائى ظاهر مى شد كه طبيعتا از روبروئى با خلاء،بدون هيچگونه
برنامه ريزى سابق سرچشمه مى گرفت.به عبارت ديگر خطرى وجود مى يافت كه از طبيعت
روبرو شدن با خلاء برنامه نداشتن از قبل حاصل مى گرديد و امت را وا مى داشت در سايه آن
مصيبت بزرگ يعنى از دست دادن نبى اكرم موضعى فورى اتخاذ كند و هيچ مفهوم و روش
قبلى براى اين كارنداشت و خلاصه وقتى امت بدون داشتن برنامه،با فوت نبى اكرم(ص)
مواجه مى گرديد،دست و پاى خود را گم مى كرد و در كار خود فرو مى ماند.

ب:خطر ديگر اينكه در چنان مورد،مكتب به درجه اى نرسيده بود كه روشى را كه بايد براى
حفظ دعوت اتخاذ كرد براى رسول اكرم(ص)تضمين كند ودر چهار چوب مكتب براى دعوت،
هماهنگى تامين شود و بر تناقضاتى كه بر اساس تقسيم مهاجران و انصار يا قريش و ساير
عرب يا مكه و مدينه درزواياى نفوس مسلمين كمين كرده بود،غلبه يابد.

ج:خطر ديگر از وجود گروهى ناشى مى شد كه تظاهر به اسلام مى كردندو در پشت نقاب
اسلامى پنهان شده بودند و در حيات نبى بزرگوار،پيوسته با اسلام دشمنى مى ورزيدند.

وقتى تعداد بسيارى از كسانى را كه پس از پيروزى اسلام تسليم شدند و از ناچارى اسلام
آوردند،بر آن دشمنان بيفزائيم مى توان خطرى را كه اين گروهها توانستند ايجاد كنند تخمين
زد.زيرا پس از فوت نبى اكرم ناگهان فرصتى يافتند تا به فعاليتى گسترده دست زنند و
مى توانستند در جامعه اى كه ازرهبرى و رهبر خالى مانده بود و در ساحتى از قائد تهى،به
فراغ بال تركتازى كنند.

بعلاوه خطرهائى مثل قدرتها و كشورهاى دور و نزديك از خارج دعوت را تهديد مى كرد.لذا
خطرناك بودن وضعيت پس از وفات نبى اكرم(ص)

چيزى نبود كه از نظر رهبرى كه كار عقيدتى انجام مى داد پنهان باشد،چه رسداز نظر خاتم
الانبياء.

اگر ابو بكر به اين معنى كه پس از او امت و جامعه اسلامى در باب جانشينى خلافت در تفرقه
نيفتد مستمسك نمى شد،مردم به سوى عمر هجوم نمى كردند و امير المؤمنين گويان
نمى گفتند:از عدم وجود جانشين و خليفه در ميان امت-عليرغم مركزيت سياسى و اجتماعى
كه امت اسلام پس ازوفات نبى اكرم تا حدودى بدست آورده بود.بينديش و خلافت را بپذير.
واز طرفى عمر نيز با وجودى كه خطر را احساس مى كرد،شش نفر را تعيين نمى كرد كه
خلافت را بين خود به مصالحه گذراند.

ابو بكر شخصا و وجدانا از شتابى كه از پذيرفتن خلافت بظهور رسانيده بود پوزش مى خواست
و عمر نيز در باب بيعت با ابوبكر گفت:بيعت با اواشتباهى بود كه خداوند ما را از شر آن
محفوظ داشت (9) .

با اينهمه بديهى است كه رهبر دعوت و پيغامبر اكرم،طبيعت موضع و خواستهاى عمل و
دگرگون سازى را كه امت بر عهده داشت كه بنا بر تعبيرابوبكر تازه از قيد جاهليت رسته بود،
و خطر منفى مسئله را پيش از همه ادراك مى كرد،بهتر از همه مى فهميد و عميقتر از همه در
مى يافت.

/ 173