بود و از طرف ديگر،اهل عراق به خلاف مردم شام،شيعه بودند و در سر،اين آروز را مى پروراندند كه اگر پيروزى نصيب على گردد به سرورى خواهندرسيد.اين معنى را سياست اجتماعى كه بحكم اوضاع طبقاتى و قبل از خلافت على پديد آمده بود،بشدت تائيد ميكرد (3) .اين حقايق،مطالبى است كه ظاهرا خيانتهائى را كه در صفوف جماعت پيرو امام على(ع)پيدا شد براى ما تفسير ميكند«و موضع پسر عم او عبد الله بن عباس،و پس از او برادرش عبيد الله كه بر اين اساس با معاويه سازش كردندكه پس از شهادت على(ع)،هر چه از بيت المال برده اند بر آندو واگذارد،شگفت آور بود» (4) .ازينروى،دو برنامه كه از حيث درجه كوشش و چگونگى طرح و درجه انگيزه و تحريك با يكديگر مساوى نبود،پديد آمد.