زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام(ع)از مردم استمداد مى طلبيد كه براى از بين بردن انشعاب واردميدان تصفيه شوند و
تجزيه و تفرقه اى را كه امت دچار آن شده بود نابود سازند.

بنابر اين،و بر پايه اين حقيقت،بايستى جنگ آنان و انگيزه آن،انگيزه مكتبى باشد و افراد
دست اندر كار در سطحى بالا مطلب را بفهمند و بعدهاى آنرا دريابند و مضمون و محتواى آن
را به دست آورند تا آنجا كه براى مكتب،جان و مال و نفس خويش را نثار كنند.به عبارت آخر،
علت دست زدن به جنگ عليه معاويه،انگيزه مكتبى بود و آن انگيزه اى بزرگ به شمار ميرفت.
ازينرو لازم بود كه از حيث فهم قضيه و درك ابعاد آن و دريافتن مضمون آن،در سطحى باشند
كه بتوانند درين راه،جان و مال خود را ايثاركنند.اما معاويه داراى چنين طرحى نبود و در
چنين سطحى از ايثار قرار نداشت وسپاه او مطلقا درين صدد نبود كه عراق را تصرف كند،نيز
نمى خواست كه با سايرمناطق اسلامى نبرد كند.بلكه آنان را به آرزوى بزرگى و استقلال
اميدوار كرد.

و دست بالا،استوار كردن رهبرى وطن اسلامى را در شام آنهم در برنامه اى دراز مدت
مى خواستند.

عده بسيارى از اشخاصى كه پيرامون امام(ع)بودند و در ركاب اومى جنگيدند،مردمى آگاه يا
از نيمه آگاهان بودند آن قوم كسانى بودند كه از نخستين دم،رسالت را پذيرا شده بودند و
ميدانستند كه امر اسلام دائربر پاكسازى تجزيه طلبان و تعيين حد،بر آنان واجب است.پس،
چندانكه لازم بود،قربانى تقديم كردند و در ميدانهاى جنگ،دليرانه فرو رفتند و درمطالب
اسلامى كه امام طرح فرموده بود پيشقدم شدند و به ايثارى دست زدند كه كارى كم ارزش و
سبك مايه نبود.اما آن ايثار و عطا به ناچار در سطح تسليمشان به امام(ع)يا در سطح
آگاهى شان از قضيه به تدريج كاهش مى يافت.

بخصوص در مورد رؤساى قبايل كه وارد جنگ مى شدند،اين قضيه مصداق داشت در حاليكه
زير تسلط دولتى بودند كه از طرفى رياست آن با امام على(ع)

بود و از طرف ديگر،اهل عراق به خلاف مردم شام،شيعه بودند و در سر،اين آروز را
مى پروراندند كه اگر پيروزى نصيب على گردد به سرورى خواهندرسيد.اين معنى را سياست
اجتماعى كه بحكم اوضاع طبقاتى و قبل از خلافت على پديد آمده بود،بشدت تائيد ميكرد (3) .

اين حقايق،مطالبى است كه ظاهرا خيانتهائى را كه در صفوف جماعت پيرو امام على(ع)پيدا
شد براى ما تفسير ميكند«و موضع پسر عم او عبد الله بن عباس،و پس از او برادرش عبيد الله
كه بر اين اساس با معاويه سازش كردندكه پس از شهادت على(ع)،هر چه از بيت المال
برده اند بر آندو واگذارد،شگفت آور بود» (4) .

ازينروى،دو برنامه كه از حيث درجه كوشش و چگونگى طرح و درجه انگيزه و تحريك با
يكديگر مساوى نبود،پديد آمد.

/ 173