زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه (ع) - نسخه متنی

عادل ادیب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همه اين عوامل مساعدت كرد تا امام(ع)در قبال توده مردم در موضع شك و ترديد قرار گيرد
و براى كشمكشى كه حقيقت آن براى مردم روشن نبود،صورت نمونه اى واحد در مسير
رسالت مجسم گردد.اين روحيه تا آنجا درمردم رسوخ يافت كه امام(ع)بارها بر منبر ميشد و
مردم را به جهاد فراميخواند.اما هيچكس دعوت او را اجابت نكرد.

امام به مردم ميگفت:«اى مردم كوفه،هرگاه مى شنويد كه مردم شام را براى جنگ بسيج
كرده اند،مى ترسيد و پنهان ميشويد و هر يك در خانه خودپنهان ميگرديد و در بروى خود
مى بنديد.آن سان كه سوسمار در لانه خودمى خزد و كفتار در مغازه خود نهان ميگردد.

فريب خورده كسى است كه شما او را بفريبد و هر كس به نيروى شمادر پى مقصود برآيد،با
تير بى نصيب (4) در پى مقصود بر آمده باشد.نه هنگاميكه شما را بكمك مى طلبند،آزادگانيد،نه
هنگام گرفتارى،برادران.انا لله و انا اليه راجعون.

كورانى هستيد كه چيزى نمى بينيد و گنگانى كه سخن نميگوئيد و كرانى كه هيچ نميشنويد.
انا لله و انا اليه راجعون (5)

و در جاى ديگر فرمايد:

«بخدا سوگند كه از شما در شگفتم.نه دينى داريد تا شما را فراهم آورد نه حميتى تا شما را
چابكدست و برا سازد.آيا شگفت آور نيست كه معاويه مردم فرومايه و خشن را فرا خواند،بى
آنكه درباره آنان كمك وبخششى روا دارد و آنان پيروى او كنند؟اما من شما را كه
باقيماندگان اسلاميانيد و بقيت مردمان،دعوت ميكنم و به همه شما بى هيچ تفاوت وتبعيض
از بيت المال بطور مساوى عطا ميكنم.با اينهمه از پيرامون من پراكنده ميگرديد و با من
اختلاف پيدا ميكنيد (6) .من از شما دلتنگ و نگران مى باشم و از ملامت كردن شما رنجيده
خاطر.آيا در عوض زندگانى هميشگى،به زندگى موقت دنيا خشنود هستيد و بجاى عزت و
بزرگى،تن بذلت و خوارى داديد.وقتى شما را به جنگ با دشمن ميخوانم،چشمهايتان دور
ميزند،گويابه سختى مرگ و رنج بيهوشى گرفتار شده ايد.هيچوقت شما براى من نه امين و
درستگار هستيد و نه سپاهى مى باشيد كه ميل بشما داشته باشند.

سوگند بخدا گمان ميكنم كه اگر جنگ شدت يابد و آتش مرگ افروخته گردد،شما مانند جدا
شدن سر از بدن،از اطراف پسر ابو طالب جدا خواهيدشد... (7) »

همچنين امام،قصد و همتهاى آنان را به شوق در مى آورد،اما نه همتى داشتند نه اراده و
تصميمى.چه،شك و ترديدشان در مورد امام آغاز شده بود.شك و ترديد،در مورد قائد و رهبر،
خطرناكترين چيزى است كه قائدمخلص دچار آن ميگردد و خطرناكترين چيزى است كه
نصيب امتى شود كه آن قائد او را رهبرى ميكند.

تلخى شك و رنجهاى عميق آن در ميدان جنگ امام(ع)،در نهايت آشكارى بود:«بار خدايا،
همانا كه آنان را ملول گردانيدم و آنان نيز مرا.

/ 173