3. سرگذشت پنج هواپيماى ناپديد شده آمريكايى
ييكى از پيچيده ترين حوادث مثلث برمودا, ناپديد شدن پنج فروند هواپيماى جنگى آمريكا, از نوع (تى. بى.ام. افينگر3) است.(1)در پنجم دسامبر 1945م, 5فروند هواپيماى آمريكايى, از فرودگاه (فورث لودير بولايه) (فلوريدا) براى يك عمل اكتشافى همزمان پرواز كردند و از فراز فرودگاه به سوى مثلث برمودا به پرواز اكتشافى پرداختند .ساعت يك و پانزده دقيقه بعدازظهر, ستوان يكم (چارلز تايلور) كاپيتان و فرمانده پرواز اكتشافى با برج مراقبت فلوريدا تماس برقرار كرد و مطالب زير, بين او و برج مراقبت رد وبدل شد:ـ من چارلز تايلور هستم, برج مراقبت را مى خواهيم, وضع فوق العاده اى روى داده است, ما تسلط خود را از دست داده ايم, ما بيچاره شديم, راه را گم كرده ايم, زمين را نمى بينم!ـ تكرار مى كنم:ما زمين را نمى بينيم, همه چيز براى ما درهم ريخته است, حتى دريا هم براى ما دگرگون شده است, ما تاكنون دريا را به اين صورت نديده ايم, ما نمى توانيم زمين را ببينيم, ما را راهنمايى كنيد, ما نمى توانيم زمين را ببينيم .ـ برج مراقبت: كجا هستيد؟ موقعيت خود را تثبيت كنيد .ـ چارلز: ما نمى دانيم كجا هستيم؟! به نظر مى رسد گم شده ايم!ـ برج مراقبت: آيا به سوى غرب در پرواز هستيد؟
ـ چارلز: ما اصلاً نمى دانيم شرق و غرب كجاست؟ حتى دريا نيز به شكلى كه بايد باشد, نيست!در اين جا ارتباط برج مراقبت با چارلز تايلور قطع شد, و پس از تلاش فراوان برج توانست كه تماس خود را با پرواز 19 از نو برقرار كند .ـ چارلز: قطب نما, ديوانه وار به دور خود مى چرخد! قطب نما, خراب نيست ولى سراسيمه مى چرخد! شايد ما در نزديكى فرودگاه باشيم ولى اصلاً نمى دانيم كجا هستيم؟!ـ برج مراقبت: با استمداد از خورشيد به سوى شمال برگرديد و به سمت خورشيد پرواز كنيد .ـ چارلز: ما بر فراز جزيره كوچكى هستيم و جز آن چيزى را نمى بينم!اين جا ارتباط برج با ستوان چارلز به كلى قطع شد, ولى برج مراقبت هم چنان مكالمات هواپيماها را با يكديگر مى شنيد كه بيچارگى و پريشانى خود را از اين رويداد مرموز با يكديگر بازگو مى كردند و همه آن ها از وضع مشابهى سخن مى گفتند. در ضمن اين گفت وگوها يكى از خلبان ها ابراز كرد كه من خيال مى كنم ما از فلوريدا دور شده ايم و به سوى مكزيك مى رويم. چارلز تايلور پيش نهاد كرد كه همگى 180درجه تغيير مسير دهند تا شايد در سمت فلوريدا قرار بگيرند. هنگامى كه مسير خود را تغيير دادند به تدريج صدايشان ضعيف تر و ضعيف تر شد تا به كلى قطع گرديد .آخرين جمله اى كه توسط برج مراقبت شنيده شده جمله زير است:ـ ما بر فراز آب هاى سفيدى قرار گرفته ايم!(1)
تنها چيزى كه از دست مسئولان برج مراقبت برمى آيد, گوش دادن به گفت وگوى خلبان ها بود, كه با دقت به سخنان آنان گوش فرا مى دادند و مى فهميدند كه به كلى ديد خود را از دست داده اند حتى خورشيد را هم نمى بينند. آنان در يك حالت بهت زدگى, تعجب و شگفتى خود را براى يكديگر بازگو مى كردند .از سخنانشان برمى آمد كه باد خزان بر بهار زندگى شان وزيده و همه دستگاه هاى هواپيماها از كار افتاده است .