4. عامل متأثر بودن راوى از كارها و برخوردهاى معصومان در زمان حضور خود - جزیره خضراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جزیره خضراء - نسخه متنی

ابوالفضل طریقه دار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. عامل متأثر بودن راوى از كارها و برخوردهاى معصومان در زمان حضور خود

اين مطلب در روايت على بن فاضل و ابن انبارى از دو جهت روشن مى شود:

جهت اول: آن چه راوى شنيده كه ائمه داراى معجزه بوده و از غيب خبر مى داده اند. لذا چنين پنداشته كه حاكم اين شهرها بايد داراى معجزه باشند و از غيب نيز خبر دهند. حال آن كه براى اداره كردن جامعه اسلامى نه معجزه لازم است و نه آگاهى از غيب, زيرا بعد از آن كه اتمام حجت شد, و مردم با دليل و برهان به ديانت اسلام گرويده و حكومت اسلامى را پذيرفتند, بايد طبق ظواهر شرع با آن ها رفتار شود, چنان كه دولت رسول اكرم ْ نيز چنين اداره مى شد و رسول ا فرمود كه: (جز اين نيست كه من ميان شما بنا بر بيّنات و سوگندها داورى مى كنم.)
اين حديث, روايتى صحيح و مستفيض است و مقصود از حصرى كه در آن به كار رفته, اين است كه آن حضرت ْ از معجزه و علم غيب در قضا استفاده نمى نمايد. در ديگر موارد مربوط به اداره حكومت نيز بنابر همين ظاهر عمل مى شود, مگر در مورد اتمام حجّت و اثبات هدايت و حق, در صورتى كه نياز به معجزه باشد, آورده مى شود .

ممكن است چنين به نظر آيد كه اخبار غيبيه اى كه از حاكم اين شهر صادر شده و اسمِ على بن فاضل مازندرانى و نام پدرش را بدون سابقه و آشنايى قبلى برده است, براى اين بوده كه حجّت را بر وى تمام كند و او را بر حقانيت خويش آگاه سازد و از اين جهت طبق قانون معجزات خواهد بود .

پاسخ اين مطلب اين است كه اگرچه اين امرى محتمل است ولى مناسبت هاى ديگرى كه براى اقامه معجزه وجود داشته و در عين حال معجزه اى اقامه نمى شده است با اين احتمال منافات دارد; مثلاً در آن جا كه عده اى مسيحى وجود داشته اند كه لازم بوده هدايت شوند و نيز مسلمان هاى ديگرى از ساير مذاهب اسلامى بوده اند كه بايستى مذهب شيعه به آنان شناسانده مى شد, و در عين حال براى هدايت و ارشاد و اتمام حجت بر آن ها اقامه معجزه ننموده است, و فقط براى يك مسافرى كه خود ايمان دارد از راه معجزه و اخبار از غيب, اسم او و اسم پدرش را به زبان آورده است .

جهت دوم: در دوران غيبت صغرا ائمه { پيوسته به فكر پيروان و شيعيان خود بودند و كوشش بسيارى در برآوردن نيازها و رفع گرفتارى آنان مى نمودند, خواه ناخواه در نظر راوى, غيبت كبرا و امامت امام عصر & نيز بايد اين چنين باشد. و اين نظر از دو جهت داراى اشكال است:

الف) ائمّه { گرچه كوشش زيادى در راه اين هدف داشته اند ولى در عين حال, فعاليت هاى بسيارى در تماس با علماى مذاهب ديگر و پيروان آن ها نيز داشته و مى كوشيدند از جامعه دورى نكنند و در بين جامعه اسلامى باشند; كه نمونه اى از اين كوشش را در كتاب غيبت صغرا نوشته ايم, ليكن راوى توجهى بدين مطلب نداشته تا اين جامعه را با آن سيره عمومى ائمّه منطبق سازد .

ب) ائمّه { تمام كوشش خود را صرف تربيت و تعليم پيروان خود مى كردند بدان جهت كه از حكومت هاى وقت كناره گيرى كرده و از سطوح عاليه سياسى دور بودند. چراكه كينه توزى و دسته بندى هاى هيئت هاى حاكمه وقت, امكان فعاليت در سطوح بالا را به آنان نمى داد و لذا بيش تر به پيروان خود توجه داشتند .

اما مدينه فاضله اى كه اين راوى از آن صحبت به ميان آورده است ـ بر فرض صحّت ـ دولتى اسلامى را ترسيم مى كند و دولت اسلامى مى بايست كه سلطه و نفوذ خود را بر تمام جامعه اسلامى و همه مذاهب آن گسترده ساخته و همه اقشار و طبقات و اديان را فرا گيرد و مصلحت عامه اسلامى را نسبت به همه مردم در نظر گيرد. تمام مذاهب اسلامى در لزوم و وجوب اين وظيفه اتفاق نظر دارند و در طول تاريخ تمام دولت هاى اسلامى بر طبق آن عمل كرده اند .

و جايز نيست كه دولت اسلامى, همت خود را بر اين بگمارد كه فقط در فكر طرفداران و پيروان مذهب مورد قبول خود باشد, بلكه بايد همه مذاهب و پيروان تمام فرق اسلامى را زير پوشش خود نگه دارد, ولى راوى چنين پنداشته است كه حكومت اسلامى حضرت مهدى & در آن شهر و كشور, فقط پيروان خود را تحت نظر دارد .

با اين ايرادها كه در (اشكال سوم) ديده شد, و بيش از دوازده مورد نقص و كمبود در آن جامعه فرضى مشاهده گشت, نمى توان گفت كه اين جامعه, يك جامعه نمونه اسلامى است, مخصوصاً برخى از اشكال هاى وارده از ضروريات اسلام بود كه بدان توجهى نشده بود .

بنابراين چنين جامعه اى وجود ندارد, زيرا اگر جامعه اى اين چنين وجود داشت و زير نظر آن حضرت اداره مى شد, اين نقايص و كمبودها در آن وجود نمى داشت, پس با توجه به اين ايرادها و اشكال ها, دو روايت انبارى و مازندرانى, از اعتبار مى افتد و نمى توان بدان ها پاى بند و معتقد بود. بدين ترتيب ديگر دليلى بر اين كه حضرت بقيةا & در دوران غيبت, اقدام به تأسيس يك جامعه نمونه كرده باشد, وجود ندارد, و جز اين نيست كه وجود مقدس آن حضرت ذخيره شده تا در روز موعود, دولت حق و عدل را در سراسر گيتى برپا سازد. عجل ا فرجه الشريف.(1)




/ 160