مردى به نام (على بن فاضل مازندرانى) در سال 699قمرى (حدوداً هفتصد سال پيش) ادعا كرده است كه:(من چون يكى از مخلصان بودم به دستور حضرت حجت(عج) به جزيره اى برده شدم كه ياران و نوادگان آن حضرت در آن جا سكونت دارند, نام آن جزيره, خضراست. حاكم آن جزيره, فردى بود به نامِ (سيد شمس الدين) كه از اولاد حضرت صاحب الزمان و نايبِ خاص ايشان بود. سيد شمس الدين, فقيه و دانشمند نيز بود و هر مسئله اى را از حضرت حجت(عج) نقل مى كرد. اين جزيره در ميانِ هفت قلعه استوار با ديوارهاى محكم و برج هاى به آسمان كشيده شده, قرار گرفته بود و آبشارها و چشمه سارها و اقسام ميوه ها را در خود داشت. روزى در بستان ها قدم مى زديم كه مرد خوش صورتى با دو قطعه جامه از پشم سفيد از نزديكيِ ما گذشت. از سيد پرسيدم: اين مرد كيست كه هيبتش مرا به شگفت واداشت؟ فرمود: اين كوه بلند را مى بينى؟ گفتم: آرى. فرمود: در وسط آن, محلِ باشكوهى است, چشمه اى زير درختِ پرشاخ و برگى جريان دارد و قبه اى از آجر نيز در آن جا هست و…) .شرح اين مسافرت را در فصل اول اين كتاب, خواهيد خواند و از جزء جزء ماجراهاى سفر قهرمانِ اصلى داستان (على بن فاضل مازندرانى) باخبر خواهيد شد. وى چگونگى مسافرت خود را به اين جزيره و ماجراهايى كه با آن روبه رو شده است, براى شخصى به نام (فضل بن يحيى طيبى كوفى) شرح داده است .اين داستان از هفتصد سال پيش به اين طرف در برخى از كتاب ها راه يافته است, از همان زمان تاكنون دو ديدگاه درباره آن مطرح بوده است: يكى ديدگاه كسانِ انگشت شمار و اندكى است كه وقتى اين داستان را شنيده و يا خوانده اند به خاطر جذابيتِ ظاهرى آن, دوست داشته اند كه آن را بپذيرند. اين افراد با آن كه مى دانسته اند اين روايت و داستان با مبانيِ اسلام ناسازگار است امّا چون پس از آن همه صبر و انتظار, سرانجام در عالم خيال, نشانى از دوست و علائمى از فرج يافته اند! حيفشان آمده كه از اساس, آن را انكار كنند .ديدگاه ديگر ـ كه تقريباً همه عالمان شيعى بدان معتقدند ـ آن است كه روايت جزيره خضرا, ساختگى و افسانه است, اين ساختگى بودن را در دو جهت مى توان ديد: يكى زنجيره حديث و راويان و ديگرى محتواى آن .با تأسف بايد گفت كه چندى است دو ادعاى جديد ديگر هم بر آن ادعاى قديمى, اضافه شده است; آن دو ادعا اين است كه:1. بر اساس بعضى نشانه ها, احتمالاً جزيره خضرايى كه على بن فاضل مازندرانى حدود هفتصد سال پيش به آن سفر كرده است, همان منطقه وحشتناك مثلث برمودا واقع در اقيانوس اطلس است كه امروزه روزنامه ها و مجله ها از آن سخن مى گويند .2. بشقاب پرنده ها در اختيار ساكنان جزيره خضرا (امام زمان و ياران و فرزندان اش) است .اين دو ادعا را آقاى ناجى نجّار در كتاب الجزيرة الخضراء وقضيّة مثلث برمودا كرده است و آقاى على اكبر مهدى پور هم آن را به فارسى برگردانده اند. همه مطالب كتاب آقاى ناجى نجّار, فقط همين دو ادعاست به اضافه ادعايِ قديمى على بن فاضل مازندرانى و ديگر هيچ .اين دو ادعاى تازه از آن رو ابراز شده است كه طرفداران جزيره خضرا در مقابل اين سؤال قرار گرفتند كه: اگر جزيره خضرايى هست پس امروزه كه وجب به وجبِ كره زمين شناسايى شده, چرا آن را كشف نكرده اند؟ آن گاه در جواب ناچار شده اند كه (مثلث برمودا) را نشان دهند!اين كار جديد, بسيار تنك مايه و بى مبناست و لازم است معتقدان به حضرت حجت(عج) به بى پايگى آن پى برند, چون اولاً: مؤلف و مترجم محترم, قسمتى از داستان خضرا را كه در آن به دروغ از تحريف قرآن سخن رفته! عمداً حذف كرده اند و به جاى آن در پاورقى, توضيحى داده اند كه خلاف مطالب روايت است و اين, آشكارا نوعى تحريف است. ثانياً: مطالبى را كه در خصوص مثلث برمودا, و نيز بشقاب پرنده ها گفته اند مستند به نوشته هاى دقيق علمى و تحقيقى نيست بلكه بيش تر آن ها بر اساس خبرهايى است كه راديو لندن و يا روزنامه و مجله ها ـ خصوصاً روزنامه جمهوريت عراق ـ گزارش كرده اند. و اين خصيصه بارز يك كار عاميانه و غيرعلمى است. شگفتا كه ادعايى بس بزرگ, بر پايه هاى سست و لرزان بنا شده است!