حرف آخر - جزیره خضراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جزیره خضراء - نسخه متنی

ابوالفضل طریقه دار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حرف آخر

آقاى ناجى نجّار در فصل دوم كتاب خود, تحت عنوانِ (ردودٌ و مناقشات(1)) و نيز آقاى مهدى پور در يادداشتِ ششم از تحقيقات خود بر كتاب جزيره خضرا, تحت عنوان (پاسخ به شبهات(1)) به چند تن از دانشمندانى كه داستان جزيره خضرا را جعلى و افسانه اى دانسته اند, تاخته اند و هريك را ـ به زعم خويش ـ از ميدان به در كرده اند. اما با تأسف بايد گفت كه در نقل و نقد نظريات, شرط انصاف و امانت را به جا نياورده اند, به طورى كه سخنان برخى از آن بزرگان را يا وارونه جلوه داده و يا بسيار سطحى و بى دليل با آن ها برخورد كرده اند; فى المثل ـ همان طور كه در نقد دوم همين كتاب خوانديد ـ يكى از ايرادهايى كه علامه شوشترى, صاحب قاموس الرجال, بر داستان جزيره خضرا دارند اين است كه: (اين داستان, سند معتبرى ندارد). آقاى ناجى نجّار و مهدى پور در پاسخ به اين ايراد ايشان گفته اند: (در يادداشت اول, در مورد اعتبار سند داستان, به قدر كافى, بحث كرده ايم) وقتى كه به يادداشت اول ايشان رجوع مى كنيم, مى بينيم كه فقط نام چند تن از نويسندگانى كه اين داستان را در كتاب هاى خود آورده اند, فهرست كرده اند. غافل از اين كه اكثر كسانى كه ايشان ب
راى اعتبار سند داستان, نامشان را آورده اند, مطالب خود را از مرحوم مجلسى ـ رضوان ا# عليه ـ گرفته اند و مجلسى هم در جلد52 بحارالانوار در آغاز داستان, آب پاكى را بر روى دست همه مى ريزد و با صراحت و روشنى مى فرمايد:

(من چون اين داستان را در كتاب هاى معتبر نديدم, آن را در بخش جداگانه اى آوردم.)
و كسان ديگرى هم چون شهيد اول و محقق كركى كه جلوتر از مجلسى بوده اند و ادعا شده كه آنان در كتاب هاى خود آورده اند, در آثارشان هيچ نامى از جزيره خضرا نيست و در واقع, انتساب چنين داستانى به آنان, به كلى بى اساس است .

علامه شوشترى فرموده اند: (با وجود سيد شمس الدين, نايب خاص حضرت حجت, در جزيره چه نيازى به مطرح بودن نام پنج تن از علماى بزرگوار (كلينى, ابن بابويه, سيد مرتضى, شيخ طوسى و محقق حلى) بوده است.)
آقاى ناجى نجّار و مهدى پور با برخوردى سبك با اين عالم بزرگ, گفته اند: (اين اعتراض آقاى شوشترى بى مورد است, زيرا ياد آن پنج نفر براى تقليد و مراجعه نبوده است و ثانياً على بن فاضل ساليان متمادى در آن جا نبوده است كه نام همه دانشمندان را بشنود.)
بايد به ايشان گفت كه:

هركس كه تا حدودى با علوم حوزوى آشنا باشد, نيك مى داند كه نام اين پنج عالم بزرگوار معمولاً در مسائل فقهى و مقدمات مراجعه و تقليد برده مى شود, البته نه اين كه از آنان تقليد كنند بلكه در موضوعاتى كه مربوط به فقه و حديث است از آنان فراوان ياد مى شود, به طورى كه بدون مدد جستن از نظريات آن ها هيچ فقيهى را توان گام زدن در ميدان فقه و فقاهت نيست .

از اينان سؤال مى كنيم كه شما به چه دليل مى گوييد كه مطرح بودن نام آن پنج بزرگوار براى مراجعه و تقليد نبوده است؟ شايد بگويند: به اين دليل كه سيد شمس الدين در آن جزيره نايب خاص حضرت بوده است و همه به او رجوع مى كرده اند و ديگر جايى براى مراجعه به آن پنج نفر نبوده است .

در اين صورت مى پرسيم: اگر براى مراجعه و تقليد نبوده پس به چه منظور بوده است؟ و شيخ مفيد چه چيزى از آن بزرگواران كم داشت كه نامى از او برده نمى شد؟

و ديگر اين كه نه هيجده روز بلكه اگر كسى يك هفته در درس هاى سطح بالاى حوزه و گفت وگوهاى فقهى و علمى آن شركت جويد, نام علماى طراز اول قديم و جديد را چندين و چند بار خواهد شنيد و دانشمندان برجسته و مطرح را خواهد شناخت .

ييكى ديگر از وارونه سازى هاى ايشان اين است كه در پاسخ به انتقاد آقاى سيد محمد صدر ـ كه در همين كتاب آن را مطالعه كرديد ـ آورده است: (آقاى صدر, داستان جزيره خضرا را با داستان (ابن انبارى) خلط كرده است و چنين خلط مبحثى از پژوهش گرى چون ايشان بسيار دور است, زيرا داستان انبارى در سال 522هـ.ق اتفاق افتاده و داستان على بن فاضل در سال 690هـ.ق, راوى داستان على بن فاضل, فردى مسلمان و پرهيزگار است ولى راوى داستان ابن انبارى به شخصى مسيحى مى رسد.)
خواننده هوشيار كه در بخش اول همين كتاب, داستان جزيره خضرا و داستانى را كه ابن انبارى نقل كرده خوانده است, به خوبى دريافته كه اين دو داستان, مدلول مشتركى دارند و از چند جهت به هم شبيه اند; مثل فرزند دار بودن حضرت حجت و يا رؤيت ايشان و يا كيفيت روابط اجتماعى و نظام حاكم بر جزيره و يا …, و آن چه را كه آقاى صدر بحث كرده و مورد انتقاد قرار داده اند, مدلول مشترك اين دو روايت است و اصلاً بحثى درباره سند و راويان آن ها نكرده است. اما آقاى ناجى نجّار و مهدى پور براى لوث كردن و سبك جلوه دادن اين انتقاد اساسى و عميق, بحث را منحرف مى كنند و به آقاى صدر اعتراض مى كند كه چرا اين دو داستان را به يك چوب مى رانيد .

برخورد ديگر ايشان براى اعتبار بخشيدن به داستان جزيره اين است كه در ضمن توثيق هايى كه براى آن مى آورد مى گويد: (فضل بن يحيى, شخصيتى است كه آيةا# خوئى او را ستوده است) و از اين طريق خواسته اند كه از ايشان هم تأييدى براى اين داستان آورده باشند و حال آن كه آيةا# العظمى خوئى(ره) در جواب استفتايى درباره داستان مى فرمايند: (الرواية المزبورة ليست معتبرة(1))






/ 160